عملی مورد قضاوت ، واقعيتی از واقعيتها نيست كه آيا اينچنين است ياآنچنان ؟ مورد قضاوت ، وظيفه و تكليف است : آيا " بايد " اين كار رابكنم يا آن كار را ؟ اينطور عمل كنم يا آنطور ؟ عقل عملی همان است كهمفهوم خوبی و بدی و حسن و قبح و بايد و نبايد و امر و نهی و امثال اينهارا خلق میكند . راهی كه انسان در زندگی انتخاب میكند مربوط به طرز كاركردن و طرز قضاوت عقلی عملی او است و مستقيما ربطی به طرز كار و طرزقضاوت عقل نظری وی ندارد . اينكه در آثار دينی وارد شده كه تقوا عقل را روشن میكند و دريچه حكمترا به روی انسان میگشايد - همچنانكه لحن خود آنها دلالت دارد - همه مربوطبه عقل عملی است ، يعنی در اثر تقوا انسان بهتر درد خود و دوای خود وراهی كه بايد در زندگی پيش بگيرد میشناسد ، ربطی به عقل نظری ندارد ،يعنی مقصود اين نيست كه تقوا در عقل نظری تأثيری دارد و آدمی اگر تقواداشته باشد بهتر دروس رياضی و يا طبيعی را میفهمد و مشكلات آن علوم راحل میكند . حتی در فلسفه الهی نيز تا آنجا كه جنبه فلسفه دارد و سر وكارش با منطق و استدلال است و میخواهد با پای استدلال گام بردارد ومقدمات در فكر خود ترتيب میدهد تا به نتيجه برسد همينطور است . درنوعی ديگر از معارف ربوبی ، تقوا و پاكی و مجاهدت تأثير دارد ولی آنجاديگر پای عقل نظری و فلسفه و استدلال و منطق و ترتيب مقدمات و سلوكفكری از نتيجه به مقدمه و از مقدمه به نتيجه نيست . مقصود اينست : اين حقيقت كه بيان شده كه تقوا موجب ازدياد حكمت وازدياد بصيرت و روشنبينی میشود ناظر به مسائل نظری و |