متأسفانه يك چنين چيزی در جامعه ما هست و چنين استفادههائی از منبرهامیشود . دلالی شخصيتها كه گفتم فرق نمیكند كه آن شخصيتها چه شخصيتهائیباشند ، شخصيتهای سياسی باشند يا روحانی ، يا شخصيت ديگر ، دلال صاحبمجلس و بانی مجلس باشد يا دلال پيشنماز باشد يا دلال بالاتر از پيشنمازباشد . تمام اينها برخلاف شؤون و حيثيات منبر است . البته هر كسی كه كاریمیكند میتواند يك توجيه و تأويلی هم برای كار خودش بتراشد ، اما بدانيديكی از چيزهائی كه كرسی خطابه ما را ضعيف و كم ارزش و خراب كرده استهمين دلاليها است ، همين است كه كرسی دلالی شخصيتها شده . بايد منبر ازاين آلودگی پاك شود . مزاجگويی يكی ديگر اينكه اگر بنا باشد به مصداق : « و توقيفهم علی ما اراد منمصلحة دينهم و دنياهم » مصلحتگوئی بشود بايد بدانيم كه مصلحتگوئی غيراز مزاج گوئی است ، غير از اينست كه چيزی بگوئيم كه مردم خوششان بيايدو ما را تحسين كنند و به به بگويند . هيچ میدانيد چرا مردم با پيغمبران زمان خودشان مخالف بودهاند ؟ چرا هرپيغمبری كه پيدا میشود زياد مخالف پيدا میكند ؟ چرا پيغمبرها در زمانخودشان از ما كمتر مريد داشتهاند ؟ اين قضيه ، رمزی دارد . رمزش اينستكه آنها با نقاط ضعف مردم مبارزه میكردند و ما از نقاط ضعف مردمبهرهبرداری میكنيم . آنها میخواستند آن معايب و آن نقاط ضعف را اصلاحكنند و از بين ببرند و ما معمولا میخواهيم از همان معايب |