متون اوليه را ياد بگيرند . در آنوقت هيچ علمی نه كلام و نه فقه و نهاصول و نه منطق و نه تاريخ اسلام و نه علم ديگر وجود نداشت . اينكه درحديثی نقل شده كه پيغمبر اكرم ( ص ) فرمود " « انما العلم ثلاثة : آيةمحكمة ، و فريضة عادلة ، و سنة قائمة » " ( 1 ) كه خلاصهاش اينست : علممنحصر است به ياد گرفتن آيات قرآن و فرا گرفتن حديث پيغمبر ، ناظر بهتكليف و وضع آنروز مسلمين است ، ولی بعدا مسلمين با آن متون اوليه كهبه منزله قانون اساسی اسلام است آشنا شدند و به حكم فرمان قرآن و حديثپيغمبر ، علم را مطلقا به عنوان يك فريضه مسلم شناختند و تدريجا علومیمدون شد و به وجود آمد . لهذا از نظر ديگر هر علمی كه به حال مسلمين مفيدباشد و گرهی از كار مسلمين باز كند ، آن علم فريضهء دينی و علم دينی است. ما چرا نحو و صرف و لغت عرب را علوم دينی میدانيم ؟ آيا جز از اينراه است كه نفع و فايدهای را در بردارد كه موافق با منظور اسلام است ؟به چه مناسبت ما اشعار عشقی امرؤالقيس و اشعار خمری ابو نواس را بهعنوان تحصيل علوم دينی ياد میگيريم ؟ البته برای اينكه ما را در فهم زبانقرآن كمك میكند . پس هر علمی كه به حال اسلام و مسلمين نافع است و برای آنها لازم استآن را بايد از علوم دينی شمرد ، و اگر كسی خلوص نيت داشته باشد و برایخدمت به اسلام و مسلمين آن علم را تحصيل كند ، مشمول اجر و ثوابهائی كهدر تحصيل علم گفته شده هست ، مشمول اين حديث است پاورقی : 1 - اصول كافی ، ج 1 ص . 32 و در آن " أو فريضة . . . أو سنة » . .. " آمده است . |