فهم و تجزيه و تحليل آنها نيستند . بسيار اشخاص اين كلمات و اين حقايقرا برای ديگران نقل میكنند و آن ديگران از خود اينها شايستهترند برای فهمو درك آن حقايق . مثلا شخصی از پيغمبر اكرم ( ص ) میشنود : " « لا ضرر و لا ضرار » " اماخود او قدرت ندارد بفهمد كه اين جمله چقدر رسا است . بعد میسپارد بهنسل آينده . نسل بعدی از او بهتر میفهمد . آن نسل باز میدهد به نسل بعدتر. ممكن است آنكه در نسل بيستم مثلا آمد ، از نسل اول و دوم و سوم بهتربفهمد و شايستگی بيشتری داشته باشد . قرآن هم همينطور . نمیشود گفت قرآن را مردم گذشته بهتر میفهميدهاند .بلكه كار به عكس است . اعجاز قرآن به اينست كه هميشه از تفسيرهائی كهبرايش نوشته شده جلوتر است ، يعنی در هر زمان قرآن را تفسير كردهاند ،در زمان بعد كه علم و فهم بيشتر شده وقتی كه قرآن را با آن تفسيرسنجيدهاند ديدهاند قرآن خيلی از آن تفسير بالاتر و جلوتر است . جای ديگر نمیرويم . همين علم فقه را در نظر میگيريم . مسلما اصحابرسول اكرم و اصحاب اميرالمؤمنين و اصحاب حضرت صادق حتی امثال زراره وهشام بن الحكم ، قواعد فقهی را كه از رسول اكرم يا ائمه رسيده است مثلمحقق حلی و علامه حلی و شيخ مرتضی انصاری نمیتوانستند بفهمند و تجزيه وتحليل كنند . پس در روشهای فلسفی چه كسی از همه بهتر فهميده است معنی كلمات استادرا ؟ آنكس كه از همه قديمیتر است . اما در مكتب انبياء و اولياء چهكسی از همه بهتر فهميده معنی و مقصود را ؟ آنكس كه در آينده میآيد و علمو فهم بيشتری دارد . اين خود معجزه نبوت است . |