میدهد . پس آن چيزی كه زندگی میدهد دين است و آن چيزی كه زندگی میپذيردافراد بشرند كه ما هستيم . پس احياء فكر دينی يعنی چه ؟ اولا عرض میكنمعنوان بحث ما " احياء فكر دينی " است نه " احياء دين " . فرض كنيدگفتيم : احياء دين . هيچ منافات نيست كه هم دين محيی و زنده كننده ماباشد و هم ما وظيفه داشته باشيم كه محيی و زنده كننده دين باشيم . اين بهاصطلاح دور نيست . در جلسه اول يا دوم كه راجع به تقوا صحبت میكردم عرض كردم تقوا برایانسان مصونيت است ، تقوا به انسان صيانت میدهد ، صائن و حافظ انساناست . در عين حال انسان موظف است كه صائن و حافظ تقوا باشد و اين دورنيست ، زيرا از دو جنبه است . ما بايد از يك نظر حافظ تقوا باشيم ،تقوا از نظر ديگر و جنبه ديگر حافظ ما است . در اينجا هم همينطور است : ما بايد محيی دين باشيم و دين هم محيی مااست ، يعنی ما بايد زنده نگه داريم مايه زندگی خودمان را ، مثل اينكهآب در حيات جسمانی ما مايه زندگی است ، وسيله زندگی ما است ، ولی مابايد همين آب را سالم و پاك و زنده و عاری از هر نوع عفونت و آلودگینگه داريم . ما نسبت به آب يك وظيفه داريم ، آب هم در طبع خودشخاصيتی دارد كه خدای تبارك و تعالی برای او قرار داده است . به علاوه در تعبيرات خود دين هر دو تا آمده است . هم ذكر شده است كهدين محيی شما است مثل همين آيهای كه خواندم ، و هم دستورهائی رسيده استتصريحا يا اشاره كه شما هم بايد محيی دين باشيد ، بايد دين را زنده نگهداريد ، بايد اين وظيفه را برای هميشه به عهده داشته باشيد و متوجه باشيدكه بايد دين را زنده نگه داشت و نگذاشت كه دين |