محدود ، مثلا در فضای صد فرسنگ درصد فرسنگ حبس میكنند ، اين برای انسانمحدوديت است ، چون انسان میگويد من اين فضا را كه طی كردم آخرشمحدوديت است . ولی اگر انسان را در فضای لايتناهی حبس كنند [ او رامحدود نكردهاند ] ، فضای لايتناهی توقف ندارد ، يعنی ای انسان ! تو اگربه لايتناهی هم حركت كنی باز به سوی كمال میروی . خدا يك موجود نامحدوداست كه اگر آن كاملترين بشرها يعنی خاتمالانبياء ( ص ) تا ابد جلو برودو جلو برود، [سير او] به پايان نمیرسد، خدا يك موجود پايان پذير نيست واين تنها ميدان بیپايان بشر است . راجع به مسأله صلوات بحثی در ميان علماست كه ما كه صلوات بر پيغمبرمیفرستيم معنايش چيست و چه اثری دارد كه در صلوات ، از خدا برایپيغمبر طلب رحمت و خير میكنيم ؟ يك عده میگويند پيغمبر انسان كاملاست ، پس اينكه برای پيغمبر طلب رحمت میكنيم يعنی چه ؟ در جواب گفتهمیشود پيغمبر هم " آنا فانا " در حال رفتن و حركت است و الی الابد كهبرود ، اين راه پايان ندارد . پس باز تعلق به ذات پروردگار ، منشأ ايننمیشود كه " صيرورت " انسان تبديل به " كينونت " شود . " كمال هدفی " و " كمال وسيلهای " يك مطلب ديگر اين است كه اين آقايان اگزيستانسياليست بين هدف ووسيله اشتباه كردهاند . آزادی برای انسان كمال است ولی آزادی " كمالوسيله ای " است نه " كمال هدفی " . هدف |