قدرت میكند ، عار و ننگش میآيد كه غيبت كند و غيبت را كار دنیها وضعفا و كاری پست میداند . يك انسان قوی حاضر نيست پشت سر مردم غيبتكند و يا غيبت ديگران را بشنود . علی ( ع ) غيبت را مستند به ضعفمیكند و میگويد انسان قوی و مقتدر و يك روح مقتدر هرگز غيبت نمیكند .حتی علی ( ع ) زنا را هم به ضعف تعليل میكند . میفرمايد : « ما زنیغيور قط » ( 1 ) در همه دنيا يك آدمی كه يك جو غيرت داشته باشد ، بازنی زنا نكرده و به ناموس مردم خيانت نكرده است ، فقط آدمهای بیغيرتزنا میكنند . آدم بیغيرت ، آدمی است كه در خودش هم احساس ضعف میكند، يعنی آدمی كه واقعا اگر ديگران هم نسبت به ناموس او كاری كنند ،آنقدرها ككش نمیگزد . فقط بیغيرتها هستند كه زنا میكنند ، غيورها هرگززنا نمیكنند : « ما زنی غيور قط » . ولی آقای نيچه اين قدرتها را ديگر نمیشناسد . از نظر او قدرت يعنی فقطزور بازو ، يعنی اسلحه ، يعنی آهن داشتن و با آهن به سر ديگری زدن وكوبيدن . مرد برتر از نظر او يعنی يك حيوان گنده ، يك مردی كه زوربازويش خيلی زياد است ولی اين آدم از قوت و قدرت روحی اساسا خبرندارد و چيزی نمیداند . پس در مكتب اسلام بدون شك ، قدرت يك ارزش و يك كمال انسانی و يكیاز خطوط چهره انسان كامل است . اسلام ، پاورقی : . 1 نهجالبلاغه ، حكمت . 305 |