مفهوم ندارد و لهذا [ به " حق " ] میگويند : " حق زور " ، يعنی حقناشی از زور ، به اين معنا كه هر حقی ناشی از زور است . اينها معتقدندكه انسان تمام تلاشش بايد برای كسب زور و كسب قوت و قدرت باشد و بس، و انسان هيچ قيد و حدی هم نبايد برای قدرت خود قائل شود . اين مكتب را در يكی دو قرن اخير نيچه فيلسوف معروف آلمانی احيا ودنبال كرد و در كمال صراحت اين مكتب را بيان كرد . از نظر اينها ،اينكه میگويند : " راستی خوب است " ، " درستی خوب است " ، "امانتداری خوب است " ، " احسان خوب است " ، " نيكی خوب است "، همه ، حرفهای مفت و چرند است . " هركه ضعيف بود ، زير بازويش رابگير " يعنی چه ؟ يك لگد هم به او بزن . او گناهی از اين بالاتر نداردكه ضعيف است ، حال كه ضعيف است تو هم سنگی روی سرش بينداز . نيچه كهخودش يك آدم ضد خدا و ضد دين است معتقد است كه دين را ضعفا اختراعكردهاند ، درست برعكس نظريه كارل ماركس كه میگويد : دين را اقويااختراع كردهاند برای اينكه ضعفا را اسير خودشان نگه دارند . نيچه میگويددين را ضعفا اختراع كردهاند ، برای اينكه قدرت اقويا را محدود كنند وخيانتی كه به عقيده او دين به بشر كرده است ، اين است كه مفاهيمی همچونبخشش ، جود ، رحم ، مروت ، انسانيت ، خوبی ، عدالت و امثال اينها رابين مردم پخش كرده و بعد ، اقويا گول خوردهاند و به خاطر عدالت وجود ومروت و انسانيت ، مجبور شدهاند كمی از قدرت خود بكاهند . نيچه میگويد اديان گفتهاند : " مجاهده با نفس " ، چرا |