البته سعدی در اينجا منظور ديگری دارد و منظور او آن عده از متصوفهاست كه كارشان فقط تسبيح و سجاده [ پهن كردن ] و دلق درويشی پوشيدن استو اساسا از كارهای خيرخواهانه چيزی سرشان نمیشود . سعدی با اينكه خودشيك درويش است ، خطابش به آن درويشهايی است كه از خدمت به خلق چيزینمیفهمند . منتها اول با يك لسان مبالغه آميزی میگويد : " عبادت به جزخدمت خلق نيست " . گاهی بعضی ديگر ، همين مطلب را با تعبيرات ديگری میگويند كه اينتعبيرات ، تعبيرات نادرستی است : " میبخور منبر بسوزان ، مردم آزارینكن " . از نظر اينها فقط در دنيا يك بدی وجود دارد و آن مردم آزاری است ويك خوبی وجود دارد و آن ، احسان به مردم است . مكتب محبت حرفش ايناست كه فقط يك كمال و يك ارزش و يك نيكی وجود دارد و آن خير رساندنبه مردم است ، و فقط يك نقص و يك بدی وجود دارد و آن آزار رساندن بهمردم است . دعوت قرآن به احسان و ايثار اين مكتب را هم بايد بسنجيم . در اين كه از نظر اسلام خدمت كردن بهخلق و احسان به مردم ، خودش يك ارزشی از ارزشهای انسانی و الهی است ،هيچ شكی نيست . محبت و خدمت به مردم ، و درد مردم را داشتن ، از نظراسلام خود يك كمال و يك ارزش و يك نيكی است و مقامش هم بسيار عالیاست ، ولی اسلام |