باشد . بعد از اينكه تساوی و برابری حاكم شود ، برادری به وجود میآيد ودر آن هنگام انسان ، ديگر انسان ناقص نيست و انسان كامل است . پس اينمكتب ، كمال انسان را مساوی با نفی تعلقات اختصاصی و همه لوازم ودنبالههای آن [ از قبيل ] استثمارگريها و استثمار شدنها میداند كهاستثمار در هر دو طرف ، هزاران عيب و نقص ايجاد میكند : در يكی حقد وكينه ايجاد میكند و در ديگری حرص و آز ، وقتی كه ريشهاش را از بن زديد، ديگر كمال انسان بروز میكند . اشتباه اساسی اين مكتب اينكه هدف هميشه اين است كه " من " بايد تبديل به " ما " شود و" من " در بين نباشد ، مطلبی نيست كه از مختصات سوسياليستها باشد ،آنكه از مختصات آنها است ، راهی است كه نشان میدهند و آن اين است كهمیگويند : " من ساز " مالكيت اختصاصی ( 1 ) است ، و " ماساز "مالكيت اشتراكی ( 2 ) . كسانی كه به سوسياليستها جواب میدهند و يا میتوانند جواب دهند ، اينطور میتوانند بگويند : آقای سوسياليست ! آيا آنچه كه " من ساز " است، " تعلق اشياء به انسان " است يا " تعلق انسان به اشياء " ؟ مسئلهاين است . آيا اينكه اشياء به انسان تعلق داشتهپاورقی : . 1 يعنی تعلق اشياء به فرد نه به جمع . . 2 يعنی تعلق اشياء به جمع نه به فرد . |