هستی - ولی به صورت مبهم - در عقل حكيم ، مشخص شده باشد . میگفتند كمالنفس انسان به اين است كه مجموع اندام عالم نه يك جزء بالخصوص وبیاطلاع از جای ديگر در ذهن او منعكس شود . اين را به اين تعبير میگفتند: صيرورش الانسان عالما عقليا مضاهيا للعالم العينی گرديدن و شدن انسان ،جهانی عقلانی مشابه با جهان عينی ، يعنی انسان خودش يك جهان در برابر آنجهان بشود ، ولی آن جهان عينی است و اين جهان ، جهانی عقلانی و فكری .
پاورقی : . 1 حكمت عملی هم [ مربوط به ] عقل است . . 2 كتب اخلاق ما را اگر مطالعه كرده باشيد ، میدانيد كه اغلب بر ايناساس قضاوت میكنند ، يعنی اخلاق ما بيشتر " اخلاق سقراطی " است و دراخلاق سقراطی هميشه تكيه روی عقل است [ و در آن ، از اين نوع مسائل مطرحاست : ] آيا عقل تو بر شهوتت > |