بنوشد و گرسنه نماند . رفتارش با دشمن اينگونه است كه باعث شده مولوی بگويد :
ع ) در بستر افتاده و ساعت به ساعت حالش وخيمتر میشود و سموم روی بدن مقدس علی ( ع ) بيشتر اثر میگذارد . اصحاب ناراحتند ، گريه میكنند ، ناله میكنند ولی میبينند لبهای علی خندان و شكفته است ، میفرمايد : " « و الله ما فجأنی من الموت وارد كرهته و لا طالع انكرته ، و ما كنت الا كقارب ورد ، و طالب وجد » " ( 1 ) به خدا قسم آنچه بر من وارد شده است ، چيزی كه برای من ناپسند باشد نيست ، ابدا ! شهادت در راه خدا هميشه آرزوی من بوده و برای من چه از اين بهتر كه در حال عبادت شهيد شوم . « و ما كنت الا كقارب ورد ، و طالب وجد » علی ( ع ) يك مثلی میآورد كه عرب با اين مثل خيلی آشنا بود و آن اين است كه عرب در بيابانها و به طور فصلی زندگی میكرد و وقتی در يك جا آب و علف برای حيوانات و حشمش پيدا میشد ، تا وقتی كه آب و علف بود در آنجا میماند ، بعد در جای ديگری آب و علف پيدا میكرد و میرفت . چون روزها خيلی گرم بود ، گاهی شبها برای پيدا كردن نقطهای كه آب داشته باشد میرفتند ، يعنی شبها دنبال آبگردی بودند ( قارب به چنين كسی میگويند ) . حضرت به مردم میگويد : ای مردم ! برای كسی كه در شب تاريك دنبال آب بگردد و ناگهان آب را پيدا كند ، چه سرور و پاورقی : |