خاطر ناراحتی و يا اينكه هر شب اينطور بوده است - بار ديگر به مصلای پدررفت . اميرالمؤمنين برای امام حسن و امام حسين كه از اولاد زهرا بودند ،احترام خاصی قائل بود و احترام پيغمبر و زهرا را در احترام به اينها [میدانست ] . به فرزندش فرمود : « ملكتنی عينی و انا جالس فسنح لی رسولالله ( ص ) فقلت : يا رسول الله ما ذا لقيت من امتك من الاود و اللدد! فقال : ادع عليهم . فقلت : ابدلنی الله بهم خيرا منهم ، و ابدلهم بیشرا لهم منی » ( 1 ) پسر جان ! يكدفعه در عالم رؤيا پيغمبر در برابرمظاهر و مجسم شد ، تا پيغمبر را ديدم ، عرض كردم : يا رسول الله ! من ازدست اين امت تو چه خون دلی خوردم ! واقعا ناهماهنگی مردم با علی وآماده نبودن آنها برای راهی كه علی پيش پای آنها گذاشته بود ، عجيباست . چه خون دلهايی كه خورد ! آن اصحاب عايشه و آن نقض بيعتشان و آنمعاويه و آن نيرنگها و جنايتها ! معاويه يكی از دهات عالم است ، يعنیيكی از آن زيركهای دنياست ، میفهميد چه چيزهايی دل علی را آتش میزند ،مخصوصا همان كارها را میكرد . در آخر كار هم ، اين خوارج و خشكه مقدسهابودند كه از روی كمال عقيده و ايمان و خلوص ، علی ( ع ) را تكفير وتفسيق میكردند . نمیدانيد اينها با علی چه كردند ! واقعا انسان وقتیمصائب اميرالمؤمنين را میبيند ، حيرت میكند ! يك كوه هم طاقت ندارداينقدر مصيبت را [ تحمل كند ] . درد دل خود را با كه بگويد ؟ حال كهپيغمبر را در عالم رؤيا میبيند ، میگويد : « يا رسول الله ماذا لقيت من» پاورقی : > مسؤليتها فارغ میشد ، به خلوت عبادت میرفت . . 1 نهجالبلاغه ، خطبه . 68 |