است . باز پيغمبر فرمود : اشجع الناس من غلب هواه ( 1 ) از همه مردمشجاعتر و دلاورتر و دليرتر آن كسی است كه بر هوای نفس خود پيروز شود .باز اينجا مسئله ، مسئله شجاعت است ، مسئله قدرت است ، مسئله غلبهاست . سعدی میگويد : گرت از دست برآيد دهنی شيرين كن مردی آن نيست كه مشتی بزنی بردهنی مردانگی ( 2 ) ( يعنی قوت و قدرت ) اين نيست كه انسان ، مشت گرهكرده را به دهان ديگری بزند ، قدرت اين است كه انسان عليرغم ميل نفسانیخود ، به جای كام خودش كام ديگری را شيرين كند . مولوی میگويد :
وقت خشم و وقت شهوت مرد كو ؟ |
طالب مردی چنينم كو به كو |
مولوی مردانگی را در اينجا میسنجد و میگويد : " وقت خشم و شهوت ،مرد كو ؟ " مرد آن كسی است كه وقتی خشمش برانگيخته میشود و تبديل بهكانونی از آتش میگردد ، دارای يك اراده قوی باشد و در مقابل اين آتشكه اسمش خشم است ايستادگی كند ، و همچنين در وقتی كه شهوت به هيجانمیآيد و میخواهد انسان را بیاختيار كند ، در مقابل شهوت خود قيام كند .اينها را " قوت " و " قدرت " میگويند . تمام آن محاسن اخلاقیای كهاخلاقيون گفتهاند و آقای نيچه به عنوان اينكه ضعف است ، آنها را نفی ورد میكند را اگر درست بسنجيم همه آنها قدرت است . بله ، من قبول دارمكه گاهی در بعضی از موارد يك چيزهائی كه در واقع قدرت
پاورقی : . 1 بحار ، ج ، 70 ، ص . 76 . 2 سعدی هم به دنبال " ابرمرد " میگردد .