قدرت برود ، برحذر میدارد ، میگويد : ترك گدايی مكن ، اما گدايی پيشچه كسی ؟ گدائی پيش يك انسان كامل .
ترك گدائی مكن كه گنج بيابی |
از نظر رهروی كه درگذر آيد |
به هر حال ، وسيلهای كه اين مكتب برای رسيدن انسان به مقام انسان كاملمعرفی میكند ، اصلاح و تهذيب نفس است ، توجه به خداست . هر چه بيشترانسان به خدا توجه كند و هر چه بيشتر توجه به غير خدا را از ذهن خود دوركند و هرچه بيشتر به درون خود فرو رود و هرچه ارتباط خود را از بيرونبيشتر قطع كند ، [ به مقام انسان كامل نزديكتر میشود ] . قهرا اينها برای بحث و استدلال و منطق ، ديگر ارزشی قائل نيستند .مولوی میگويد :
پای استدلاليان چوبين بود |
پای چوبين سخت بیتمكين بود |
و در جای ديگری میگويد :
بحث عقلی گر در و مرجان بود |
آن دگر باشد كه بحث جان بود |
بحث جان اندر مقامی ديگر است |
باده جان را قوامی ديگر است |
پايان راه چيست ؟ پايان راه از نظر حكيم اين بود كه انسان ، يك جهانبشود ولی جهانی از انديشه و فكر : صيرورش الانسان عالما عقليا مضاهياللعالم العينی نقش همه جهان ولو به طور كلی در آينه عقلش بيفتد ، يعنیجهان را در درون خود میبيند . نهايت راه حكيم ، دانايی و ديدن جهان استاما نهايت راه عارف چيست ؟ نهايت راه عارف ، رسيدن است ، نه ديدن .رسيدن به چه چيز ؟ رسيدن به ذات حق . معتقدند كه اگر انسان درون خود راتصفيه كند و با مركب عشق حركت كند و منازل بين راه را زير نظر يكانسان كاملتر طی