انسان است ؟ يعنی از اين باب است كه چون انسان در دنيا بايد تلاش وكوشش كند و هميشه در فعاليت باشد و اين فعاليت بايد براساس يك نقشهباشد و انسان بايد هدف و برنامه و تاكتيك داشته باشد ، [ لذا ] بايدزيربنای اعتقادی داشته باشد ؟ و به عبارت ديگر آيا چون انسان خواهناخواه موجودی است كه فعاليتش فكری است و اگر بخواهد يك برنامه عملیدر زندگی داشته باشد و به هدفهای خود در زندگی برسد ، بدون يك زيربنایفكری و اعتقادی امكان ندارد ، پس به اين دليل بايد يك زيربنای فكری واعتقادی به او داد تا بتواند اين روبناهای فكری را براساس آن زيربنابسازد ؟ درست مثل كسی كه میخواهد يك ساختمان ( خانه يا سالنی ) بسازد ،آن كسی كه میخواهد سالن بسازد ، چيزی كه برای او هدف و مقصود است ايناست كه اين سالن دارای چهار ديوار و يك سقف و درها و غيره باشد ، اماآن زيرسازيها و زيربناها و تهپايههايی كه معمولا زمين را میكنند و مقداریاز هر پايه را در داخل زمين میگذارند ، جزء هدف او نيست ، بلكه برایاينكه اين بنا محكم بايستد و نلغزد و نيفتد ، بايد آن زيربنا را احداثكرد . مثلا " كمونيزم " يك سلسله اصول فكری و اعتقادی دارد كه آن اصول برمبنای ماترياليسم است ، بر مبنای ماديگری است ، و همچنين يك سلسلهاصول اجتماعی و سياسی و اقتصادی و اخلاقی دارد كه از نظر سازمان فكری ، آناصول اعتقادی زيربنای فكری اين اصول هستند . ولی برای يك كمونيست ، آناصول فكری ، هدف نيست ، واقعا برای يك كمونيست ، ماترياليسم هدفنيست و برايش |