نمیگذارد كه حتی يك روز مفطر باشم . فرمود : اين كافی نيست ، بيش ازاين بگو ، علامت بيشتری از تو میخواهم . عرض كرد : يا رسول الله ! الانكه در اين دنيا هستم ، درست مثل اين است كه آن دنيا را میبينم و صداهایآنجا را میشنوم ، صدای اهل بهشت را از بهشت و صدای اهل جهنم را از جهنممیشنوم ، ( 1 ) ، يا رسول الله ! اگر به من اجازه دهی ، اصحاب را الانيك يك معرفی كنم كه كداميك بهشتی و كداميك جهنمیاند . فرمود : سكوت! ديگر حرف نزن .
گفت پيغمبر صباحی زيد را |
كيف اصبحت ای رفيق باصفا |
گفت عبدا موقنا باز اوش گفت |
كونشان از باغ ايمان گرشكفت |
گفت تشنه بودهام من روزها |
شب نخفتستم زعشق و سوزها |
گفت از اين ره كو رهآوردی بيار |
در خور فهم و عقول اين ديار |
گفت خلقان چون ببينند آسمان |
من ببينم عرش را با عرشيان |
همين بگويم يا فرو بندم نفس |
لب گزيدش مصطفی يعنی كه بس |
بعد پيغمبر به او فرمود : جوان ! آرزويت چيست ؟ چه آرزوئی داری ؟عرض كرد : يا رسول الله ! شهادت در راه خدا . آن ، عبادتش و اين هم آرزويش ، آن شبش و اين هم روز و آرزويش . اينمیشود مؤمن اسلام ، میشود انسان اسلام ، همانكه دارای هر دو درد است ، ولیدرد دومش را از درد اولش دارد ، آن درد خدائی است كه اين درد دوم رادر او ايجاد كرده است . آيهای را در آغاز سخنم تلاوت كردم : " « و استعينوا بالصبر و الصلوش وانها لكبيرش الا علی الخاشعين »" . قرآن عجيب سخن میگويد :
پاورقی : . 1 چون بهشت و جهنم ، الان مخلوقند .