وجود دارد ، حكمت نظری جزء آن است ، پايه آن است اما تمام ايمان ،حكمت و دريافت و علم و معرفت و شناخت نيست ، چيزی بالاتر از شناخت ،در ايمان وجود دارد . تا اينجا ما سه مسئله را در مورد مكتب عقليون بيان كرديم : يكی اينكهعقل حجت است ، دريافتهای عقل قابل اعتماد است و عقل میتواند به معرفتیراستين دست يابد كه اسلام میگويد اين مطلب ، صحيح و مورد قبول است .دوم اينكه عقل تنها جوهر آدمی است كه اسلام اين را تأييد نمیكند و سوماينكه ايمان اسلامی همان دريافت عقل است ، همان معرفت است ، همانشناخت است و جز شناخت چيز ديگری نيست ، كه اين را هم عرض كرديم ازنظر اسلام درست نيست . اصالت ايمان يك مطلب ديگر اين است كه آيا ايمان و معرفت حال اعم از اينكه ايمانرا همان معرفت بدانيم يا معرفت را جزئی از ايمان بدانيم ، كه گفتيمدومی درست است اصالت دارد يا مقدمه عمل است و اصالتی ندارد ؟اينجاست كه باز دو مكتب بزرگ در مقابل يكديگر صف آرائی میكنند .مقصود از اينكه " ايمان اصالت دارد " چيست ؟ يعنی ، اينكه اسلام ،ايمان را با همان خصوصياتی كه گفتيم به ما توصيه كرده است ، آيا از ايننظر است كه ايمان ، پايگاه اعتقادی عمل |