يك معامله خسارتبار : شخصيت در برابر تورم خود طبيعى
هر اندازه هم كه بتوانيم در اصول و كيان ارزشها سفسطه كارى و مغالطه بازى به راه بيندازيم ، درباره اين اصل كه حيات آدمى خواسته مطلق او است ، نميتوانيم تشكيك كنيم ، زيرا چنانكه مشاهدات و تجربيات عمومى نشان ميدهد ، آدمى حداكثر تلاش و تكاپوى خود را براى دفاع از حيات خود به كار مياندازد . هيچ قانون و آداب و مقررى وجود ندارد مگر اينكه در موقع تزاحم با حيات آدمى استثناء مىپذيرد و تخصيص ميخورد . آدمى آخرين چيزى را كه ممكن است پس از هر كوشش و تلاش و تقلا از دست بدهد ، حيات او است . وقتى كه اين حيات در مسير تكامل خويش ، شخصيت را در آدمى به وجود ميآورد ، ارزشها و ضرورتهاى حيات تدريجا منتقل به شخصيت ميگردد ، تا جائى كه ممكن است حيات با همه شئون و ارزشهايش قربانى شخصيت آدمى گردد . ملاك انتقال ارزشها و ضرورتهاى حيات به شخصيت چگونگى ارزيابى خود شخصيت است ، براى كسى كه شخصيت همه موجوديت
[ 252 ]
او را تشكيل ميدهد ، پايان دادن به حيات در راه حفظ شخصيت از پستىها و حقارتها ، همچون دست برداشتن از تماشاى يك منظره در راه حفظ حيات تلقى ميگردد . در حقيقت حيات مقدمه بوجود آمدن و رشد شخصيت است ، چنانكه عناصر مادى مقدمهاى براى بوجود آمدن حيات ميباشد . روى اين محاسبه ، ارزش و عظمت يك شخصيت را بايستى با اين ملاك سنجيد كه صاحب آن شخصيت در مقابل چه حقيقتى دست از شخصيت بر ميدارد و آن را به چه قيمتى معامله مىكند . انسانى وجود دارد كه در برابر اندك سود مادى كه حتى نياز ضرورى به آن ندارد ، شخصيتش را از دست ميدهد . و انسانى ديگر وجود دارد كه اگر جهان هستى را با آن عظمت قيمتى براى خريدن شخصيتش بپردازند ، اين معامله را ناشايست و احمقانه تلقى خواهد كرد . على بن ابيطالب عليه السلام ميگويد :
و اللّه لو اعطيت الأقاليم السّبعة بما تحت افلاكها على ان اعصى اللّه فى نملة اسلبها جلب شعيرة ما فعلت ( اگر همه اقاليم هفتگانه را با آنچه كه در زير آسمانها است در برابر معصيت به خداوند با كشيدن پوست جوى از دهان مورچهاى ، به من بدهند ، اين ستم را مرتكب نخواهم گشت ) . اگر ارزش شخصيت در نزد امير المؤمنين عليه السّلام بالاتر از همه دنيا نبود ، چنين معاملهاى را براى خود تحريم نميكرد . شما با اين بيان ميتوانيد شخصيت عمرو بن العاص و معاملهاى را كه او به حزب معاويه مىپيوندد ، درك كنيد :
خريدار : معاويه . فروشنده : عمرو بن العاص ، كالا : شخصيت عمرو بن العاص قيمت : ولايت مصر بيا كالا ببين بايع نگه كن مشترى بنگر [ لاهوتى ] و قيمتى را هم كه معاويه پرداخته است مورد دقت قرار بده : زمامدارى چند روزه مصر و روشن است كه كسى كه شخصيت خود را چنين ارزان بفروشد ، مانعى نمىبيند كه مردم جامعه مصر را برده خود و آل اميه بسازد . و ماليات مصر و
[ 253 ]
دسترنج مردم مصر را بخود اختصاص بدهد . و با همين بيان ميتوانيد شخصيت على بن ابيطالب را نيز درك كنيد :
فروشنده : على بن ابيطالب ، خريدار : خدا ، كالا : هستى على بن ابيطالب بيا كالا ببين بايع نگه كن مشترى بنگر البته اين يك مقايسه رو بنائى است ، و الا هستى قابل فروش نيست و شخصيت قابل معامله نميباشد ، بلكه با قرار دادن آن دو در مجراى كمال و رشد ، رهسپار منطقه جاذبيت الهى ميگردند . 24 ، 25 ، 26 ، 27 ، 28 ، 29 فخذوا للحرب اهبتها و اعدوّا لها عدّتها فقد شبّ لظاها و علا سناها و استشعروا الصّبر فانّه ادعى الى النّصر ( هر گونه نيازمنديهاى پيكار با دشمن را تهيه نماييد و وسائل جنگ را آماده بسازيد ، زيرا شعلههاى جنگ زبانه ميكشد و روشنائى شعلههايش سر بر كشيده است ، براى استقبال رويدادهاى جنگ صبر و بردبارى را دريابيد ، زيرا شكيبائى و تحمل بهترين انگيزه براى پيروزى است تفسير اين جملات در تفسير خطبه بيست و هفتم خواهد آمد .
[ 254 ]
[ 255 ]