موضوع يكم « انسان موجودى است سياسى »
اولا بعد سياسى انسان يكى از ابعاد زندگى اجتماعى او است ، نه همه ابعاد او . و ما با نظر به سه موقعيت اساسى انسان ( انسان با نظر به هويت او ، انسان با نظر به زندگى اجتماعى او ، انسان با نظر به موضعى كه در جهان هستى دارد ) بيش از 900 مختص در اين نوع از جانداران كه انسان ناميده ميشود . سراغ گرفتهايم .
ثانيا اينكه بعد سياسى اساسىترين بعد زندگى اجتماعى او است ، احتياج به توضيح و تفسير دارد . مقصود از بعد سياسى چيست ؟ اگر مقصود اينست كه يك عده جانداران بنام انسانها نهايت كوشش خود را از نظر فكرى و عضلانى به كار بيندازند و جامعه را به ميدان نبرد قدرت و سلطهجوئى و خود كامگىهاى خود در آورند ، تا يك فرد مانند ( لوياتان ) توماس هابس يا افرادى از لوياتانها كه از قدرت و حيلهگرى و استبداد بيشترى برخوردار هستند ، زمام جامعه را بدست بگيرند . اين ميدان بدتر از جنگل ، حتى در ابتدائىترين زندگى بشرى در اين كره خاكى وجود نداشته است ، زيرا در همانموقع رو به انقراض ميرفت و نوبت به تفكرات ماكياولى نميرسيد . بر فرض محال ، ما بوجود آمدن چنين جنگل را كه عناصر اصلى و زير بنائى آن ، قدرت و سلطه و استبداد و روى پرده آن ، جامعه انسانى ناميده است ، امكانپذير تلقى ميكنيم ، آيا عامل و دليلى سراغ داريد كه به قدرتمندان و سلطهجويان خود كامه چنين جامعهاى كه تحت الشعاع سلطهگر قدرتمندتر و مستبدتر از خود ، بجهت ترس ، در خيابانها براه رفتن آرام مشغولند ، توصيه كند و دستور بدهد كه از قدرت و نيروى خود كامگى خود استفاده نكنيد و آرام بنشينيد و بگذاريد آن سلطهگر و قدرتمند مطلق هر كارى را كه دلش ميخواهد انجام بدهد ؟