اولين و آخرين آرامشى كه حق طلبان در برابر باطلگرايان زورگو دارند
آنگاه كه باطل گرايان زورگو با حيلهگرىها و مكر پردازيها فضاى جامعه را از تبليغات و تحريكات و باطلهاى حق نما مسموم ميسازند و عقول و وجدانهاى ساده لوحان را تسخير مينمايند ، در آنهنگام كه راهزنان رهبرنما همه شئون كاروان جامعه را در اختيار خود ميگيرند و حق طلبان انسان محور كه عدالت و قانون را در دنبال تيره شدن عقول و وجدانهاى مردم محو و نابود مىبينند ،
وقتى كه ناله حق طلبان انسان محور را جز خودشان كسى ديگر نميشنود و بهترين فضا براى تنفس آنان ، جز درون رنجديدهشان وجود نداشته باشد ، چه عاملى ميتواند باعث آرامش اين رنجديدگان بوده باشد ؟ بطور كلىتر ، چه عاملى اسرار آميز ميتواند پاسخگوى امواج ستمهاى گوناگونى باشد كه سر تا سر تاريخ بشرى را فرا گرفته است ؟ محروميت مردم با فضيلت و فداكاران راه انسان و انسانيت از حقوق زندگى ، سرخوشى و شادابى و جست و خيز پست صفتان رذل سيرت ، خنثى گشتن ميلياردها استعدادها در فشار زورگويان ماكياولى صفت ، هدر رفتن نتايج استهلاك حيات انسانها در صورت كارهاى فكرى و عضلانى ، بدون اينكه مجالى بدهند كه اشكى درباره آنان ريخته شود و آهى مؤثر بر مزارشان كشيده شود .
من هيچ وجدان بيدارى را سراغ ندارم كه بخود اجازه بدهد كه هدر رفتن اينهمه حق كشىها و زورگوئىها و ستمهاى بنيان كن را بپذيرد . عمل و عكس العمل قانونى است كه نظم جهان هستى با درسهاى فراوانى كه بما داده است ، بر ما تعليم نموده است :
يا سبو يا خم مى يا قدح باده كنند
يك كف خاك در اين ميكده ضايع نشود
مقدمهاى ناچيز براى عكس العمل نابكاريهاى ستم پيشهگان ، همان است
[ 31 ]
كه آنان قدرت روياروى شدن با خويشتن را و لو براى يك لحظه هم ندارند .
براى كيفر ستمگاران كافى است كه يك لحظه با خويشتن روياروى قرار بگيرند .
اين لحظهاى است كه عذاب ابدى را براى آنان ميچشاند . عالىترين عامل آرامش روحى رشد يافتگان عدالتخواه و انسانهاى كمالجو و انسان محور ، علم خداوندى است كه بر همه رويدادهاى جهان هستى از حركت و سقوط يك برگ ناچيز از درخت گرفته تا انبساط كهكشانها و از يك جريان انديشه اصلاحى ناچيزى كه از ذهن يك زندانى ميگذرد ، گرفته تا تفكرات بيكران جهانخواران ،
فروزان است :
از اين ملاحظات ميتوانيم چنين نتيجه بگيريم كه صفحات دفتر ايام هستى بشماره همه رويدادها و حوادثى است كه در آنها بدون كم يا زياد ثبت ميگردد .
يا بقول هوگو : جهان اسرار آميزى كه ما را احاطه كرده است ، هر چه بگيرد پس خواهد داد . سير كنندگان چه بدانند چه ندانند ، خود مورد سيرند . بيائيد با بازى با كلمات دل خوش نكنيم ، هر علتى معلول خود را در دنبال دارد و هر عملى عكس العملى را در پى خود ميآورد . اينكه يك مگس در حال پرواز موجى در فضا ايجاد ميكند و آن موج انعكاسى در كهكشانها خواهد داشت ،
نيازى به دانستن و پذيرش زندگى ناچيز مگس ندارد . 22 ، 23 ، 24 ، 25 ، 26 تهديد به جنگ فإن ابوا اعطيتهم حدّ السّيف و كفى به شافيا من الباطل و ناصرا للحقّ و من العجب بعثهم الىّ ان ابرز للطّعان و ان اصبر للجلاد ( اگر از عدل و داد امتناع بورزند ، لبه شمشير بر آنان عرضه خواهم كرد ،
اين شمشير دواى شفابخش بيمارى باطل گرايان است و ياور حق . شگفتا ،
پيام بر من فرستاده و مرا به ميدان نبرد خواندهاند . [ و ضمنا ] مرا به تحمل و شكيبائى در برابر كارزار توصيه هم كردهاند )
[ 32 ]