« هدف وسيله را توجيه ميكند » را در ذهن او مختل ساخته است
استدلال ماكياولى براى اثبات تفكرات ضد انسانيش به قانون منطقى « هدف وسيله را توجيه ميكند » مغالطه و سفسطهايست كه ضررش بيش از ضرر هدفگيريهاى او از تفكراتش بوده است ، زيرا وقاحت هدف گيريهاى ماكياولى با اولين روياروئى با عقل سليم و وجدان و مشاهدات تاريخى ، روشن ميشود و براى بررسى كننده آن هدفها ابهامى نميماند ، ولى وقتى كه پيش از دقت در ماهيت و نتايج هدفگيرى ماكياولى ، به بررسى كننده بگوئيد : البته شما ميدانيد كه هدف وسيله را توجيه ميكند قانونى است كاملا منطقى ، و اين جمله را هم اضافه كنيد كه ماكياولى يك فرد عامى نيست ، بررسى كننده كه ميخواست با ذهن بيطرف وارد مطالعه تفكرات ماكياولى شود ، با پذيرش دو اصل پيش ساخته شروع به كار ميكند و چه بسا در ارزيابى تفكرات ماكياولى بوسيله آن دو اصل به نتيجه مثبت ميرسد . بطور كلى ماكياولى از قانون منطقى هدف و وسيله كه پس از اين ، تا حدودى توضيح خواهيم داد ، بهرهبردارى منطقى متكى به واقعيات نميكند ، بلكه نخست خواسته خود را كه ضرورت ظلم و استبداد و خيانت و نقض تعهدها و دروغ و تزوير براى بدست گرفتن و قدرت ميباشد ، بعنوان هدف تعيين مينمايد ، سپس قانون منطقى « هدف وسيله را توجيه ميكند » را هم براى اثبات هدف بودن خواستههاى خود و هم براى تجويز ارتكاب هر نوع خلاف حق و حقيقت مورد بهره بردارى قرار ميدهد . بنظر ميرسد وضع روانى خاص ماكياولى عاشق وفادار سزار بورژيا چنين ايجاب كرده است كه سوء استفاده از قانون مزبور را هم با عامل لزوم بهرهبردارى از هر گونه وسيله براى هدف خود ، صورت داده است ، باين معنى كه هدفگيرى ماكياولى ايجاب كرده است كه براى رسيدن به هدف خود كه علمى نشاندادن تفكرات سياسىاش بوده است ، از تطبيق نابخردانه قانون مزبور غير مورد حقيقىاش نيز استفاده
[ 211 ]
كرده است . آرى او ماكياولى است . براى توضيح تطبيق نابخردانه ماكياولى درباره قانون مزبور مبحث زيرا مطرح ميكنيم :