احدى الحسنيين شعار الهى اسلام
اين كلمه تعيين كننده سرنوشت انسانهاى الهى ( احدى الحسنيين ) در آيهاى از قرآن مجيد چنين آمده است :
قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا اِلاَّ اِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ اَنْ يُصيبَكُمْ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ اَوْ بِاَيْدينا فَتَرَبَّصُوا اِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ 1 ( بگو به آنان ، آيا شما در باره ما جز يكى از دو سعادت را انتظار داريد ؟ در صورتى كه ما درباره شما عذابى را انتظار داريم كه يا از طرف خدا بشما خواهد رسيد ، يا با دستهاى ما آن عذاب را خواهيد چشيد . پس شما انتظار بكشيد
-----------
( 1 ) التوبه آيه 53
[ 55 ]
ما هم درباره شما در حال انتظاريم ) .
انسانى كه زندگى خود را با محاسبه دقيق و متكى به اصول سعادت بخش انسانيت سپرى مينمايد ، به ورود در « حيات معقول » توفيق يافته است . اين حيات معقول چنانكه بارها اشاره كردهايم ، هرگز به نيستى منتهى نمىگردد و هرگز باخت و سقوط راهى به آن ندارد . زيرا آغاز حيات معقول از رشد شخصيت تا پايان آن ، ورود در پيشگاه خداوندى است . ورود در پيشگاه خداوندى كه در اذهان عمومى مرگ ناميده ميشود ، سعادت عظمائى است كه براى انسانهاى حسابگر در زندگى همواره مورد انتظار است . اين انتظار و علاقه به انقلاب حيات از روى طبيعى به روى ماوراى طبيعى در آيهاى ديگر از قرآن مجيد خطاب بقوم يهود چنين آمده است :
قُلْ يا اَيُّهَا الَّذينَ هادُوا اِنْ زَعَمْتُمْ اَنَّكُمْ اَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنُّوا الْمَوْتَ اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ 1 ( بگو اى مردمى كه به دين يهود گرويدهايد اگر گمان مىكنيد كه تنها شما اولياء خداوندى هستيد ، نه ديگر مردمان ،
مرگ را آرزو كنيد اگر شما راستگويانيد . ) معناى احدى الحسنيين عبارتست از دو سعادت نيكو : سعادت يكم زندگى با شرافت و آزادى رو به كمال و غوطهور در هدف زندگى و برقرارى عدالت و ارتباط انسانها با يكديگر بر مبناى محبت راستين و تعاون در بقاء در حال مبارزه خستگى ناپذير با درندگان انسان نمايى كه ميدانى جز صحنه تنازع در بقاء نميشناسند . اين زندگى عين سعادت است ، خواه در گوشهاى از زندان باشد كه باغ و گلشن آرمانها و هدفهاى عالى « حيات معقول » مىباشد و خواه در بهترين مناظر با عالىترين رفاه و آسايش سپرى شود . سعادت دوم رهائى روح از قفس كالبد و پرواز در فضاى كمال رو به جاذبه الهى . اين شعار
-----------
( 1 ) الجمعة ، آيه 7
[ 56 ]
اميد بخش نتايجى دارد كه ما برخى از آنها را بعنوان نمونه متذكر مىشويم :
1 ريشهكن شدن يأس و نوميدى كه گلوى هر انسان هشيار و خردمندى را بسختى مىفشارد . اگر ما سخنان يأس آور و بد بينانه هشياران بشرى را كه در سر تا سر تاريخ ابراز شده است جمع آورى كنيم ، شايد از چند مجلد متجاوز شود . دقت كنيد :
آنقدر بار كدورت به دلم آمده جمع
كه اگر پايم از اين پيچ و خم آيد بيرون
لنگ لنگان در دروازه هستى گيرم
نگذارم كه كسى از عدم آيد بيرون
منسوب به مسيح كاشانى
بر صفحه هستى چو قلم ميگذريم
حرف غم خود كرده رقم ميگذريم
زين بحر پرآشوب كه بىپايانست
پيوسته چو موج از پى هم ميگذريم
فكرى خراسانى
دل بسته روزگار پر زرق شدن
يا شيفته بقاء چون برق شدن
چون مردم اندك آشنا در گرداب
دستى زدنست و عاقبت غرق شدن
اشرف سمرقندى
جهان چيست ماتم سرائى در او
نشسته دو سه ماتمى روبرو
جگر پارهاى چند بر خون او
جگر خوارهاى چند مهمان او
قادرى هندى
روزگار و چرخ و انجم سر بسر بازيستى
گر نه اين روز دراز دهر را فرداستى
ناصر خسرو قباديانى
دنيا چو حباب است و ليكن چه حباب
نه بر سر آب بلكه بر روى سراب
[ 57 ]
آنهم چه سرابى كه ببينند به خواب
آن خواب چه خواب ؟ خواب بدمست خراب
صفحات ادبى ما شرقىها ، پر از مفاد رباعيات منسوب به خيام و گفتههاى ابو العلاء معرى و صفحات ادبى غربىها ، پر از پوچگرايىهاى آلبركامو و نظاير او است .
در صورتيكه شعار احدى الحسنيين با اينگونه طرز تفكرات مخالف بوده ،
همواره از يك رضايت معقول به گذشت پر تكاپوى زندگى مىنگرد .
2 اين شعار دستور به حد اكثر كوشش و تلاش در زندگى ميدهد ، و هيچگونه حركت و سكون با هدف را بىنتيجه نميداند ، اين نتيجه يا در سطح « حيات معقول » نمودار ميگردد يا در اعماق آن .
يا اَيُّهَا الإِنْسانُ اِنَّكَ كادِحٌ اِلى رَبِّكِ كَدْحاً فَمُلاقيهِ 1 ( اى انسان تو در حال تلاش و تقلا به ديدار پروردگارت نائل خواهى گشت ) وَ اَنْ لَيْسَ لِلأنسانِ اِلاَّ ما سَعى وَ اَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى 2 ( و نيست براى انسان جز كوشش او . و قطعا كوشش او ديده خواهد شد ) فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْرً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ 3 ( هر كس كه به اندازه ذرهاى عمل خير انجام بدهد آنرا خواهد ديد و هر كس به اندازه ذرهاى عمل بد انجام بدهد آنرا خواهد ديد . )
اندرين ره ميتراش و ميخراش
تا دم آخر دمى فارغ مباش
دوست دارد يار اين آشفتگى
كوشش بيهوده به از خفتگى
گرچه رخنه نيست در عالم پديد
خيره يوسف وار ميبايد دويد
-----------
( 1 ) الانشقاق آيه 6
-----------
( 2 ) النجم آيه 39 و 40
-----------
( 3 ) الزلزال آيه 7 و 8
[ 58 ]
پر كاهم پيش تو اى تند باد
خود ندانم در كجا خواهم فتاد
پيش چوگانهاى حكم كن فكان
ميدويم اندر مكان و لا مكان
گر هلالم گر بلالم ميدوم
مقتدى بر آفتابت ميشوم
مولوى پس با نظر به محتواى شعار احدى الحسنيين ، كار و كوشش با هدفگيرى معقول دو نتيجه دارد كه وصول به يكى از آن دو نتيجه ، قطعى است و هيچ استثنائى ندارد و آن عبارتست از تحقق هويت اختصاصى « حيات معقول » كه مورد خواست الهى است . هويت اختصاصى « حيات معقول » كار و كوشش است با هدفگيرى مثبت . ضرورت كار براى كسى كه از « حيات معقول » برخوردار است ، نه شب ميشناسد نه روز ، بلكه احساس توانائى همان و حركت و تلاش همان .
فجر تا سينه آفاق شكافت
چشم بيدار على خفته نيافت
شهريار اين نتيجه در حقيقت در خود كار نهفته است كه عبارتست از باز شدن بعد حركت آدمى و گسترش آن در سطوح كارگاه هستى كه مشغول نواختن آهنگ كلى عالم وجود است .
نتيجه دوم معلولهاى مناسب كار است ، مانند محصولى كه از فعاليت كشاورزى بدست ميآيد ، دانشى كه از تحمل زحمات فراگيرى علم حاصل ميگردد . نتايجى كه مورد انتظار فعاليتهاى قانونى بشرى است اين نوع دوم است . يعنى همه افراد بشرى آنچه را كه از كار و كوشش خود انتظار دارند ،
اين قسم نتايجند كه از كار توليد ميشوند و احتياجات مادى يا معنوى آنانرا مرتفع ميسازند . اين انتظار كاملا منطقى و قانونى است ، ولى ما ميدانيم كه چه فراوان است كار و كوششهائى كه به نتيجه مورد انتظار نميرسند . در اينصورت شعار احدى الحسنيين از شما مىپرسد : اين كار و كوشش را با كدامين هدفگيرى انجام دادهايد ؟ اگر پاسخ شما اين باشد كه من براى وصول به
[ 59 ]
هدف مفيد براى خود و انسانها و براى رشد و تقويت شخصيت انسانىام ، يا نگهدارى آن از كثافت و پليديها انجام دادهام . احدى الحسنيين ميگويد :
شما در راه تكامليد ، راهتان را پيش بگيريد و برويد ، زيرا كارى كه با آن خصوصيت هدفگيرى انجام دادهايد ، دليل ورود شما در « حيات معقول » است . نظير اين مطلب را جلال الدين مولوى درباره دعا و نيايش گفته است كه دعا و نيايش نيز دو اجابت دارد :
اجابت يكم خود برقرارى رابطه ما بين انسان و خدا .
اجابت دوم بدست آوردن چيزيست كه دعا كننده از خدا ميخواهد .
اجابت يكم قطعى است و هيچ فردى از انسانها در هر شرايطى كه باشد ، از اين اجابت محروم نيست :
آن يكى اللّه ميگفتى شبى
تا كه شيرين گردد از ذكرش لبى
گفت شيطانش خمش اى سخترو
چند گوئى آخر اى بسيار گو
اينهمه اللّه گفتى اى عتو
خود يكى اللّه را لبيك كو ؟
مىنيايد يك جواب از پيش تخت
چند اللّه ميزنى با روى سخت
او شكسته دل شد و بنهاد سر
ديد در خواب او خضر را در خضر
گفت هين از ذكر چون واماندهاى
چه پشيمانى از آن كش خواندهاى ؟
گفت لبيكم نميآيد جواب
زان همى ترسم كه باشم رد باب
گفت خضرش كه خدا اين گفت بمن
كه برو با او بگو اى ممتحن
بلكه آن اللّه تو لبيك ما است
وان نياز و درد و سوزت پيك ما است
نى ترا در كار من آوردهام
نه كه من مشغول ذكرت كردهام
حيلهها و چاره جوئيهاى تو
پيك ما بوده گشاده پاى تو
درد عشق تو كمند لطف ما است
زير هر يا رب تو لبيكها است
مولوى
-----------
( 1 ) الكهف آيه 104 و 105
[ 60 ]
از طرف ديگر وقتى كه كار با هدفگيرى مثبت انجام نگيرد و با انگيزگى خود خواهى و خود كامگى براى وصول به هدفهاى نامعقول صورت بگيرد ،
همه آن كارها با نتايجش پوچ و به تباهى شخصيت ميانجامد .
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالأَخْسَريَن اَعْمالاً . اَلذَّينَ ضَلَّ سَعيُهُمْ فِى الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً 1 ( بگو به آنان ، آيا درباره كسانى كه خسارت بارترين مردم از نظر كارها هستند ، بشما خبر بدهم ؟ آنان مردمى هستند كه كوششهايشان در اين زندگانى دنيوى منحرف و پوچ گشته است و گمان ميبرند كه كار نيكو انجام ميدهند )
سعيكم شتّى تناقض اندريد
روز ميدوزيد و شب برميدريد
3 شعار احدى الحسنيين نتيجه فوق العاده مهم و سازندهاى ديگر كه دارد ،
عبارتست از جدى تلقى شدن زندگى و جهان هستى با همه اجزاء و تحولاتش .
آدمى وقتى كه مىپذيرد ، همه حركات و سكناتش و حتى ناچيزترين موج انديشهاى كه در مغزش سر بر ميكشد و فرو مىنشيند ، در زنجير رويدادهاى هستى بشكل حلقههائى در ميآيد كه در مشيت حكيمانه الهى از آغاز تا به انجام مورد محاسبه قرار ميگيرد ، هرگز زندگى و جهان هستى را كه خود جزئى از آن است مسخره و شوخى تلقى نميكند ، زيرا مىبيند كه :
قطرهاى كز جويبارى ميرود
از پى انجام كارى ميرود
پروين اعتصامى 15 ، 16 ، 17 و انّ المال و البنين حرث الدّنيا و العمل الصّالح حرث الآخرة و قد يجمعهما اللّه تعالى لاقوام ( مال و فرزندان كشتگاه دنيا است و عمل صالح محصولى از كشتگاه دنيا براى آخرتست . و گاهى خداوند هر دو را براى اقوامى فراهم ميآورد )
-----------
( 1 ) الكهف آيه 104 .
[ 61 ]