خاصيت اساسى روان آدمى ، پرواز سريع به هدف اعلاى زندگى است پر و بال اين مرغ ابد پرواز را نبنديد
آن حقيقتى كه از متن طبيعت ناآگاه بيرون جسته ، فاصله قلمرو بيجان را تا قلمرو جاندار كه بسى دورتر از مسافتهاى كيهانى است ، در هم نورديده است ، و همين حقيقت كه از محدوده حيات كاملا ساده به قلمرو نامحدود روان حركت كرده ، داراى مختصاتى گشته است كه فاصله هر يك از آنها با محدوده حيات ساده ، بيش از فاصله متن طبيعت ناآگاه با پديده حيات ميباشد اگر طبيعت آزاد خود را از دست ندهد ، به حركت و پرواز خود ادامه خواهد داد .
شگفتا ، ناتوانى آدمى از درك و تفسير عظمت روانهاى رشد يافته و عشق او به اشباع خواستههاى مراحل پست حيات ، مانع درك قانونى بودن حركت و پرواز به رشدها و كمالات عالىتر است . گوئى اين آدميان ساده لوح ، غورههائى هستند كه بايستى به اجبار به سوى انگور شدن حركت كنند اگر حيات در آغاز به وجود آمدنش زنجير عناصر سنگين بار طبيعت را از دست و پاى خود باز نميكرد ، چگونه ميتوانست وارد قلمرو احساس و خود گردانى و توليد مثل گردد و اگر پديده حيات حلقههاى زنجير گرانبار خود را از دست و پاى خود باز نميكرد ، چگونه امكان داشت « من » را در خود بپروراند و به قلمرو روان بپرواز در آيد ؟
چيست امعان ؟ چشمه را كردن روان
چون زتن جان جست گويندش روان
مولوى اين قانون كلى را فراموش نكنيم كه معناى حركت جز رهائى موجود از زنجير موقعيت خاصى كه در آن قرار گرفته است ، چيز ديگرى نيست . پس در حقيقت حركت يعنى سبكبال شدن موجود براى پرواز از موقعيتى به
[ 12 ]
موقعيت ديگر ، اينست قانون لا يزالى تكامل : « سبك شدن و رهايى از موقعيت پيشين وجهش به موقعيت بعد كه كاملتر و ظريفتر و داراى ابعاد سازندهاى بيشتر ميباشد » . احتمال ديگرى در جمله مورد تفسير ميرود و آن عبارتست از دستور به سبك شدن و رهايى از قيود گذشته براى رسيدن به آن دسته از كاروانيان كه پيش از ما از اين خاكدان درگذشته و وارد دهليز ابديت گشتهاند . البته مقصود از اين احتمال تحريك مردم به مرگ نيست ، بلكه منظور با لزوم توجه به هدف و غايت زندگى عبارتست از ورود در مجمع كاروانيان رو به كمال . حركت زندگى با آگاهى به هدف اعلاى آن ، بسيار سبك و رها از علايق ماديات ، آنچنان سريع است كه گوئى ما فوق زمان قرار گرفته است . و اين سرعت در حركت رو به پايان زندگى ، خلاف قانون حيات نيست ، بلكه دليل آن است كه حركت همه افراد بشر و حضور آنان در آستانه ابديت ،
يك حقيقت متشكلى است براى قرار گرفتن در پيشگاه الهى كه پايان آهنگ دستگاه جهان تحرك و تلاش ميباشد . ممكن است جمله فوق را طور ديگر نيز تفسير نمود .
[ 13 ]