خود شكنى يا تعديل خود خواهى بر اساس جبر تكنولوژى يا زير بناى قدرت پرستى ماكياولى
مسئله اين نيست كه بشر امروزى خود شكنى را بر اساس جبر تكنولوژى با زير بناى قدرت پرستى ماكياولى ، تعديل خود خواهى و پيشرفت ناميده است مسئله اين است كه مجموعه اين خود شكنى و قدرت پرستى را با كلمه تمدن كه داراى مفهوم آرمانى است ، به رخ بشريت كشيده و با اين كلمه انسانى ،
خود انسان را به بيگانگى از خود و ديگران مبتلا ساخته است .
اين همان تمدن است كه پايمال شدن جوامع و اقوام ناتوان را امرى كاملا طبيعى و مسابقه قدرتمندان را با مستهلك ساختن مواد حياتى و مغزها و بودجههاى كلان كه با ارقامى شبيه به ارقام نجومى محاسبه مىشوند ، قانونى و ضرورى تلقى مىكند . حتما اين سؤال را مطرح خواهيد كرد كه شما به چه علت نام تعديل « خود خواهى » را به خود شكنى تغيير داديد ؟ ما در كشورهاى صنعتى در همه شئون زندگى انسانها ، با رضايت و اقناع و خوشىها روبرو ميشويم و هيچ فردى را نمىبينيم كه احساس كند كه « خود » او شكسته است . پاسخ اين سئوال شما خيلى روشن است . اولا زنبور عسل و موريانهها هم ، هيچ احتمالى نميدهند كه در برابر « خود » هاى انسانها ، خود بسيار بسيار محدود و شكستهاى دارند . ثانيا شناخت واقعيتهاى اساسى يك جامعه انسانى را نميتوان از نمودهاى روبنائى عينى مردم آن جامعه استنباط نمود و الا مىبايست دوره گردها و رانندگان وسائل نقليه عمومى و گردانندگان كافهها و فروشندگان بليطهاى سينماها و ورزشگاهها ، جامعه شناسان و فيلسوفان و صاحبنظرانى برجسته درباره انسانها و جوامع آنان بوده باشند آنچه كه ميتواند بازگو كننده واقعى شئون زندگى مردم امروزى باشد ، نظرات و عقايد محققان صاحب نظر و دور از آلودگيهاى متنوع است كه انسان را از ديدن واقعيتها منحرف ميسازد . جاى بسى خوشوقتى است كه دوران ما از وجود اينگونه
[ 183 ]
محققان راستين برخوردار است . شما همزمان با مطالعه زيبائىها و امتيازات زندگى ماشينى كه تنها در سطوح ظاهرى حيات آدميان ديده ميشوند ، ميتوانيد صدها كتاب و مقالات بسيار ارزنده و علمى را هم مطالعه كنيد كه محتويات آنها از شكستن خود انسانها و بيگانگى آنان از يكديگر و حتى بيگانگى از خود و نگرانى شديد جوانان از آينده و بىاعتبارى حيات امروزى و تحولات دگرگون كننده مشخصات ساختى و اختلال كنشى زندگى و غير ذلك ، داد و فرياد به راه انداخته است . بعنوان نمونه براى هشت نوع انحراف انسان از مجراى طبيعت مطلوب خود ، كتابى بنام « هشت گناه بزرگ انسان متمدن » از خود مغرب زمين منتشر ميگردد [ 1 ] اين هشت گناه بزرگ عبارتند از :
1 مشخصات ساختى و اختلالهاى كنشى سيستمهاى زنده .
2 تراكم جمعيت .
3 ويران ساختن محيط زندگى .
4 رقابت آدمى با خود .
5 سستى احساس .
6 تباهى وراثت .
7 سنت شكنى .
8 نظريه پذيرى .
مقدارى قابل توجه از تباهىهائى ديگر كه ره آورد تمدن محاسبه نشده مغرب زمين است ، پنج گناه ديگر را ميتوان به آن گناهان هشتگانه افزود كه برخى از آنها از مشتقات و نتايج همين گناهان هشتگانه است كه لورنتس بررسى مىكند .
9 تخدير گرائى .
[ 1 ] اين كتاب بوسيله كنراد لورنتس تأليف و بوسيله آقايان دكتر محمود بهزاد و دكتر فرامرز بهزاد به فارسى ترجمه شده است .
[ 184 ]
10 اغماض و ناديده گرفتن تناقضات .
11 بىاعتنائى به آينده .
12 توجيه فلسفى قدرت پرستى كه ريشههاى آن به افكار ماكياولى كشيده مىشود .
13 پيوستن انسان به انسان براى رفع احتياج و گسيختن آن دو از يكديگر بجهت سود شخصى .