مسئله سوم
با نظر به اختلافات فوق كه موجب عدم تساوى انسانها در توليد بمعناى عمومى و استهلاك ميباشد بدون ترديد در هر جامعهاى اگر چه رياضىترين اصول و قوانين را بكار ببندد ، همواره عدهاى از مردم از دسترنج و محصولات فكرى گروه ديگر بهرهبردارى خواهند كرد ، بدون اينكه بتوانند عوضى در مقابل آنها بپردازند . اين تنظيم در هر جامعهاى ضرورت دارد ،
اگر ملاك حيات واقعى هر شخص را با ملاك كميت و كيفيت بازدهى او تعيين نمايند ، شايد در يك ميليون جمعيت يكنفر پيدا نشود كه آنچه را كه در ضرورتها و تجملهاى زندگى خود مستهلك ساخته است ، از نظر كميت و كيفيت بطور دقيق و رياضى معادل با بازدهى او در جامعه بوده باشد . بنابر اين ، تنظيم حيات افراد يك جامعه در موارد معيشت و ساير امور مطلوب ، بايستى با دو راه انجام بگيرد : راه يكم آگاه ساختن مردم به اينكه همه آنان در يك وحدت عالى در حق حيات مشتركند ، و آنانكه داراى بازدهى بيش از استهلاك دارند ، بايستى با وجدانى آزاد در اداى حق حيات ديگران كه بازدهىشان كمتر از استهلاك مورد احتياجشان ميباشد ، شركت بورزند . راه دوم الزام قانونى با طرقى كه در جوامع با اشكال مختلف عمل ميشود . 3 فإن رأى احدكم لأخيه غفيرة فى اهل او مال او نفس فلا تكوننّ له فتنة ( اگر كسى از شما افزايشى در دودمان و مال و نفس برادر مسلمان خود ديد ، آن امتيازها وسيله فتنه و تشويق او نباشد )