داستان پيمان شكنان چه ريشههائى داشته است ؟
بعضى از شارحين نهج البلاغه در تفسير دو جمله فوق چنين گمان كردهاند كه منظور امير المؤمنين عليه السلام اينست كه پيمان شكنان قضايائى را در داستان قتل عثمان پيش ميكشند و آنها را دستاويزى براى اثبات مدعاى پوچ خود قرار ميدهند ، كهنه شده و از بين رفتهاند . اين تفسير بنظر صحيح نميرسد ،
زيرا اگر جرمى كه به امير المؤمنين نسبت ميدادند صحيح بود و دلايل و قضايائى را كه پيش ميآوردند ، از نظر منطق اسلامى واقعيت داشت ، گذشت زمان اثرى در مجرم بودن آنحضرت نداشت و همچنين اصطلاح بدعت درباره تذكر و تجديد بازگوئى حوادث و رويدادهاى تحقق يافته در داستان عثمان ، صحيح بنظر نميرسد . بهمين جهت با اطمينان ميتوان گفت كه منظور امير المؤمنين عليه السلام از « ام » ( مادر ) سنتها و اخلاق حماقتآميز دوران جاهليت در صلح و جنگ و ادعا و انكار و تعصبات نژادى و فاميلى و غير ذلك ميباشد و همچنين مقصود از بدعت همان امور و تعصبات غير منطقى و احكام جاهلى است كه بر پاكنندگان غائله جمل و صفين براه انداخته بودند .
اين استنباط با نظر به محدوديت افرادى از شخصيتهاى صدر اسلام مانند سلمان فارسى و ابوذر غفارى و عمار بن ياسر و مقداد ، كه مبانى عقايد اسلام در همه سطوح روانى آنان نفوذ كرده بود ، كاملا صحيح است . و با قطع نظر از اين افراد محدود ، اكثريت چشمگير مردم آنزمان نتوانسته بودند ،
[ 28 ]
يا نميخواستند ريشههاى جاهليت را از اعماق روانشان بيرون بياورند . تحول از اسلام به جاهليت پس از رحلت پيامبر اكرم ( ص ) مسئلهايست كه قرآن مجيد به آن اشاره نموده است :
وَ ما مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَ فَإِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى اَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزى اللَّهُ الشَّاكِرينَ 1 ( نيست محمد ( ص ) جز فرستادهاى از طرف خدا كه پيش از او پيامبرانى در گذشتهاند ، آيا اگر او از دنيا برود يا كشته شود به عقب بر ميگرديد و هر كس كه به عقب برگردد ، ضررى بر خدا نخواهد زد و خداوند به شكرگذاران پاداش خواهد داد ) همچنين در آيهاى ديگر در برابر ادعاى اعراب كه ميگويند : ( ما ايمان آورديم ، خدا ميفرمايد : بآنان بگو : شما ايمان نياوردهايد ، بلكه به اسلام گرويدهايد و هنوز ايمان در دلهاى شما داخل نشده است ) قالَتِ الاَعْرابُ امَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا اَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْأيمانُ فى قُلُوبِكُمْ 2 .
در كتاب صحيح بخارى در حدود 9 حديث درباره بازگشت عدهاى از مردم صدر اسلام به عقب نقل شده است . 18 ، 19 ، 20 يا خيبة الدّاعى من دعا و الى م اجيب ( بيا اى رسوائى و نوميدى به سراغ اين دعوت كننده بيشرم . شگفتا ،
دعوت كننده كيست ؟ و چه دعوت وقيحى كه از او پذيرفته شد )