موضوع دوم طرفدارى از ظلم و استبداد :
اميدواريم كه ماكياولى و آنانكه از نظريات او پيروى كردهاند از دو كلمه ظلم و استبداد ، منظور ديگرى داشته باشند ، مثلا منظورشان اين باشد كه براى مرتفع ساختن هرج و مرج و بوجود آوردن اجتماع قابل زندگى قدرت و تسلط مورد احتياج است . البته اين يك اصل منطقى است كه گمان نميرود فردى عاقل در اين دنيا وجود داشته باشد و اين اصل را انكار كند . ماكياولى و كسانى كه اين اصل را ناآگاهانه با كلماتى از
[ 194 ]
قبيل ظلم و استبعداد تعبير ميكنند ، بطور يقين از داشتن ديد علمى و فلسفى محرومند ، زيرا استفاده از قدرت كه ذاتا يك نعمت بزرگ الهى است ، براى نجات دادن زندگى مردم از هرج و مرج و سلطهجويى خودكامگان و طغيانگران نه تنها ظلم و استبداد نيست ، بلكه عين عدالت محض است كه در اسلام عالىترين عبادت محسوب ميگردد . نه ظلم و استبداد كه جز انحراف از واقعيت و حق معنائى ندارد ، در مقابل ، عدالت كه عبارت است از رفتار مطابق حق و واقعيت . هنگاميكه زمامدار يا هر گونه اداره كننده زندگى اجتماعى مردم ، خلاف تمايلات خود كامگان سلطهجو رفتار نموده آنها را سركوب مينمايد ، درست مطابق حق و واقعيت زندگى اجتماعى كه حفظ جان و حيثيت و ارزشهاى مردم جامعه است ، رفتار ميكند ، و اين عدالت محض است ، نه ظلم و استبداد درباره سركوب كردن تمايلات خودكامگان سلطهجو .
عدالت در همهجا و براى ابد ، عدالت است و ضرورت دارد و ظلم و استبداد در همه جا و براى ابد ظلم و استبداد است و ويرانگر جانهاى آدميان . كيفر قاتل عمدى ظلم خوب نيست ، بلكه با نظر به حقوق جانهاى آدميان عدالت محض است ، چنانكه ترحم بر پلنگ تيز دندان عدالت بد نيست ، بلكه عين ستمگارى بر گوسفندان ناتوان است .