اصل چهارم غير مشروط ايستائى يك تمدن ، آغاز رجوع به قهقرا است
اين اصل را ميتوان چنين مطرح كرد كه فعاليت يك تمدن وابسته به جوشش منابع اصلى آن است . همينكه منابع اصلى يك تمدن از جوشش و فوران بيفتد ، در حقيقت علت واقعى آن تمدن به ركود ميگرايد ، هنگاميكه ركود و ايستائى يك تمدن آغاز ميگردد ، محصول فعاليتهاى آن رو به استهلاك و زوال تدريجى ميرود . بعنوان مثال اگر نوابغ مكتشف يا اداره كننده تمدن ناگهان يا تدريجا از بين بروند ، بدون ترديد ايستائى و ركود شروع ميشود و چون استهلاك و زوال فعاليت مربوط به آن نوابغ جبران نميگردد ، لذا رجوع تمدن مفروض به قهقرا امرى طبيعى و ضرورى خواهد بود . البته اين اصل غير از امكان نوسانات متناوب در استمرار يك تمدن است ، باين معنى كه ممكن است جريان استمرارى يك تمدن دچار نوسانها و بالا و پائين رفتنهاى متنوع بوده باشد ، چنانكه در تمدن آسورىها در قرن هفتم پيش از ميلاد مىبينيم كه در زمان فرمانروائى آشور بانيپال به اوج خود ميرسد . اين تمدن از 850 سال پيش از ميلاد شروع و با جزر و مدهائى در دوران فرمانروائى آشور بانيپال ( 626 668 ق م ) به اعتلاى خود رسيده و سپس حركت نزولى خود را شروع و در حدود پانصد سال پيش از ميلاد از بين ميرود .
همچنين در تمدن تركيبى يونان رم كه از 590 پيش از ميلاد شروع و تقريبا تا 180 سال پس از ميلاد ادامه مييابد نوسانات مهمى ديده ميشود در قرن دوم پس از ميلاد كه قرن آنتونينها ناميده ميشود ، در فرمانروائى چهار امپراطور بنام تراژان ، آدرين ، آنتونين ، مارك ارل تمدن انسانى رم اعتلاء مييابد . در چند قرن كه تمدن رم استمرار پيدا ميكند ، فراز و نشيبهايى ديده ميشود . در هر يك از نشيب و نزولها كه دقت شود ، مىبينيم ، در هر دوره نزولى كه عوامل اصيل فرهنگ و تمدن دچار ركود نگشته است ،
صعود و فرازى بدنبال آن بروز نموده است . سقوط نهائى هر تمدنى معلول
[ 228 ]
ركود عوامل به وجود آورنده آن است . تمدن در جوامع شبيه به رشد فردى از انسان است ، هنگاميكه عامل رشد يك فرد از فعاليت ساقط شد ، فرد در همان موقعيت متوقف نميگردد ، بلكه شروع به سير نزولى مينمايد . بطور كلى تمدن مانند رشد يك انسان همواره نيازمند عامل نگهدارنده است و بمجرد اينكه آن عامل خنثى گشت ، چنانكه رشد بوجود آمده تنزل پيدا ميكند و تدريجا از بين ميرود ، همچنين تمدن در يك جامعه ، مثال مناسبى كه براى توضيح اصل چهارم ميتوان در نظر گرفت ، آب چاه است كه بالا آوردن آن از ته چاه احتياج به عامل مستمر دارد ، مانند تلمبه و همينكه آن عامل از فعاليت بايستد ، آب از ته چاه بالا نميآيد . از اين مطالب ميتوان اين نتيجه را گرفت كه تمدنى ميتواند پايدارى خود را در تاريخ تضمين كند كه مستند به عوامل هميشه پويا و جوشان بوده باشد .