دو گروه متضاد كه يكديگر را به مرز زندگى و مرگ دعوت ميكنند
يكى از اين دو گروه متضاد از قلمرو « حيات معقول » به مرز زندگى و مرگ حركت ميكند . در صورتيكه براى اين گروه مرزى ميان زندگى و مرگ وجود ندارد ، آنچه كه هست ، حيات معقول است كه دامنه آن از مرگ گذشته و به ماوراى مرگ تا ابديت گسترده شده است . مرگ براى اين هميشه زندهها پروازيست كه بال و پرش را در روزگار حيات معقول رويانيدهاند . اين گروه انسان محوران كمال جو هستند كه با پيشتازى على بن ابيطالب ( ع ) اين حقيقت را آموختهاند كه :
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوُا فى سَبيلِ اللَّهِ اَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرَزَقُونَ 1 ( گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شدهاند ، مردگانى هستند از بين رفته ،
بلكه آنان زندگانى هستند در نزد پروردگارشان كه متنعم به نعمتهاى الهىاند ) آيا متن حيات بما نميگويد : آن زندگى كه بى اصل و اساس است ، زندگى نيست و آن زندگى كه به « حيات معقول » تبديل شده است ، مرگ و فنائى در پى ندارد .
آزمودم مرگ من در زندگى است
چون پس از اين زندگى پايندگى است
گروه دوم از قلمرو زندگى بىاصل و اساس به سوى مرزى حركت ميكنند كه با مشاهده آنطرف مرز ، آرزو ميكنند كه ايكاش ، همين صحنه ما قبل مرز پايان زندگى بود و بار ديگر چهره تبلور يافته پليديهاى زندگى خود را نميديدند .
پس در حقيقت گروه كاروانيان حيات معقول ، گروه دوم را كه خرمن زندگى خود را به آتش كشيدهاند ، به انقراض زندگى بىاصلشان دعوت ميكنند و گروه دوم گروه اول را به آغاز نمودن حيات ابدى كه دامنه « حيات معقول » آنان است ، ميخوانند .
-----------
( 1 ) آل عمران آيه 169
[ 33 ]