ديدگاه يكم « انسان محورى » است .
تمدن از اين ديدگاه چنين تعريف ميشود : « تشكل انسانها با روابط عالى و اشتراك همه افراد و گروههاى جامعه در پيشبرد اهداف مادى و معنوى براى رسيدن به « حيات معقول » كه به فعليت رسيدن همه استعدادهاى سازنده انسانى در آن حيات دست بكار ميشوند .
دو مسئله مهم در اين تعريف وجود دارد : يكى اينكه تعريف مزبور به اضافه اينكه ماهيت تمدن را توضيح ميدهد ، روشنگر هدفها و آرمانهاى جوامع از بوجود آمدن تمدن نيز ميباشد .
دوم نسبى بودن تمدنها است . اين نسبيت با نظر به گسترش تدريجى علوم و صنايع و آرمانهاى انسانى و گسترش ابعاد مثبت انسانها در نتيجه بروز ارتباطات منطقى ميان آنان ، كاملا روشن است .