موضوع دوم ماكياولى توصيه ميكند كه دولت قوى و مستقل و متمركز ايتاليائى ، بايستى از كليسا جدا شود و از آن تبعيت نكند .
اين هم يك مطلق پردازى است كه ذهن ماكياولى را به خود مشغول نموده است . يك انديشه فلسفى دقيق كه متكى بر واقعيات و تجربيات عينى بوده باشد ، نبايد با حساسيت و خصومت خاصى درباره نهادهاى ريشهدار انسانها قضاوت كند . مسجد ضرار در صدر اسلام بدانجهت كه وسيلهاى براى مختل ساختن افكار رو به تكامل جامعه گشته بود ، با دستور پيامبر و با دست مسلمانان محكوم و ويران گشت ، همچنين مساجد دوران بنىاميه و بنىعباس كه جايگاه تبليغ خود كامگان سلطهگر گشته بود ، مورد نفرت مسلمانان حق طلب بوده و آنان با ديده
[ 190 ]
جايگاه سازندگى انسان به آن مساجد نمىنگريستند . با اينحال مساجد بطور مطلق محكوم نگشت و بعدها وظايف واقعى خود را انجام داد . كليسا هم با نظر به معتقدان راستين آنها مانند مساجد مسلمانان و ديگر معابدى است كه بعنوان رصدگاههايى براى نظاره به كمال بىنهايت كه خدا است و پاكى از خود خواهىها و توجه به اصالتهاى انسانى بوجود آمدهاند ، هر معبدى كه از انجام اين وظيفه منحرف گشته ، آلت دست سودجويان خود محور گردد ، آن معبد اگر تا حد مسجد ضرار برسد ، نه تنها دولت انسان محور بايد راه خود را از آن معبد جدا كرده و تبعيت از آن ننمايد ، بلكه وظيفه دولت انسان محور آنست كه آن معبد را ويران نموده ، مصالح ساختمانىاش را در ساختن آشيانه براى انسانها بكار ببرد و اگر تا حد مسجد ضرار نرسيده و با دغل بازيهائى كه گردانندگان معبد بوسيله آن ، بر ضرر جامعه بهره بردارى ميكنند ،
آن گردانندگان را از رسميت ساقط نموده ، روانه ميدان كار اجتماعى نمايند .
ولى با اين فرض كه هدف معابد در روى زمين ، و وظيفه آنها ، وظيفه پالايشگاه آدميان براى تصفيه و تزكيه شخصيت در مسير رشد است ، محكوم نمودن مطلق يا حاكم نمودن مطلق معابد با فرض اينكه بوسيله انسانها اداره ميشوند ، دور از تفكر منطقى است . چنانكه محكوم يا حاكم نمودن دانشگاه بطور مطلق با در نظر گرفتن اين حقيقت كه با دست انسانها اداره ميشوند ،
با هيچ گونه تفكر منطقى سازگار نيست ، زيرا دانشگاه با اينكه از ممتازترين نهادهاى اجتماعى است ، ممكن است انسانى كه در آن نهاد از نظر علمى تقويت ميگردد ، اين قوه و قدرت را در نابودى انسانها يا آزادى آنان بكار ببرد . البته ما در اين موضوع نميتوانيم قضاوت ماكياولى را درباره كليساهاى آن دوران و نتايجى كه نهاد كليسا نصيب ايتاليا كرده بود ، بطور صريح و قاطعانه انجام بدهيم ، زيرا بنا به نوشتههاى برخى از محققان ، كليساهاى ايتاليا در آن دوران ، معمولا كليساهاى ضرار مانند مسجد ضرار شده بود .
[ 191 ]
ماكياولى خود ، وضع كليساى آن دوران را چنين توضيح داده است : « ما ايتاليائىها لامذهبى و بدىهاى خود را مديون كليساى رم و كشيشانش هستيم ،
ولى دينى بزرگتر نيز داريم ، دينى بزرگ كه موجب فناى ما خواهد شد . و آن اينست كه كليسا كشور ما را هنوز در حال تجزيه نگاهداشته و مسلما هيچ كشورى نميتواند هرگز به مرحله وحدت برسد و شاد باشد مگر آنكه كاملا مطيع يك حكومت گردد ، خواه آن حكومت جمهورى باشد يا سلطنتى ،
چنانكه در اسپانيا و فرانسه ملاحظه ميشود . و تنها سببى كه ايتاليائى واجد آن حالت نگشته و تابع يك حكومت جمهورى يا سلطنتى نيست ، همانا كليسا است . . . كليسا نه آن قدر قوى است كه بتواند بر تمام ايتاليا حكومت كند و نه به قدرت ديگرى اجازه اين مهم را ميدهد و همين نكته موجب آن است كه ايتاليائى هيچگاه قادر به ايجاد وحدت در تحت قيادت يك زمامدار نگشته و هميشه در قيد زنجير عدهاى از شاهزادگان و اشراف باقى مانده كه آنقدر موجب انحطاط و تنزل و تضعيف آن گشتهاند كه نه تنها صيدى در برابر بربرهاى نيرومند قرار گرفته ، بلكه در معرض تجاوز هر كسى است كه ميل نمايد به ايتاليا حمله و تجاوز نمايد » 1 .
بنابر اين توضيحاتى كه ماكياولى درباره كليساهاى آن روز ميدهد ،
آن كليساها مانند مسجد ضرار بودهاند .