آنانكه دور اين شياطين جمع ميشوند
سبك مغزانى بىاصلند و نابينايانى بىعصا و خرمن سوختگانى حاصل از دست رفته و بت تراشانى طاغوت ساز . انديشهاى ندارند ، جز شبحى از امواج انديشه پيشتازان خود . اگر هستى را به خود نسبت بدهند و بگويند : « ما هستيم » ،
خود بهتر از همه ميدانند كه منظور آنان هستى پيشتاز است ، نه هستى خود ، و آنان بجاى « پيشتاز هست » ، « ما هستيم » را بكار ميبرند . اينان جلباند ، از سوئى به سوئى كشيده ميشوند . موقعيتى را كه در زندگانى اشغال مىكنند ،
مستند به خودشان نيست ، بلكه ، تا شياطين انس درباره آنان چه بدانند و چه بخواهند . اين قوم با بىپر و بالى پر و بال دگرانند . 6 ، 7 ليعود الجور الى اوطانه و يرجع الباطل الى نصابه ( تا ستم به آشيانههاى خود برگردد و باطل به حد نصابش برسد )