نوع دوم امتياز و قدرت غير اختيارى ،
مانند قدرتهاى عضلانى و استعدادهاى فكرى و حافظه و تجسم هنرى و احساسات شاعرانه ، شايستگى محيط طبيعى و وراثتهاى مثبت و روبرو گشتن با حوادثى كه موجب بارقههاى مغزى سازنده ميباشند و زيبائىها و نوبت گيرىهائى كه غالبا از ديدگاه بررسى كنندگان مخفى ميماند . مثلا رئيس جمهورى ميميرد و معاون او جايش را اشغال ميكند و اگر نميرد نميتواند به رياست جمهورى برسد . يك سياستمدار بمعناى عمومى قدرتى را در دست دارد ، در همانحال صدها مغز شايسته كه همان قدرت را دارند . از بدست آوردن آن ناتوانند ، تا يك حادثه غير اختيارى بوجود بيايد و آن سياستمدار كنار برود . اين نوبتگيرى بجهت ضرورتهاى اجتماعى در انواعى فراوان از امتيازات و قدرتها وجود دارد .
در آن حال كه صدها هنرمند نابغه در اجتماع وجود دارند ، يك هنرمند بجهت
-----------
( 1 ) النجم ، آيه 39 و 40
[ 51 ]
طولانى بودن سابقه يا هماهنگى با سياست جارى ، همه آنان را تحت الشعاع جبرى قرار ميدهد . درست است كه نوبت گيرىها ، اغلب از قراردادها و سنن اجتماعى سرچشمه ميگيرد ، ولى در اينكه صف كشيدگان با هيچ گونه آزادى نميتوانند قراردادهاى اجتماعى را بر هم بزنند و آن پيشتازان با تكيه به همان قرار داد ، خود را مثبت و ديگر صف كشيدگان را منفى تلقى ميكنند ، از ضرورتى مانند ضرورت طبيعى برخوردار ميباشد . اگر سنت نوبت گيرى او از ضرورتهاى واقعى و منطقى اجتماعى ناشى شود ، نبايد موجب حسرت و حسادت فاقدان يا محرومان از بهره بردارى از قدرت و امتياز بوده باشد زيرا حيات اجتماعى و قوانين منطقى آن بر همه چيز مقدم است .
اما درباره قدرتها و امتيازات غير اختيارى محض ، بدان جهت كه دارندگان آن دو ، كوشش آزادانه و با هدفگيرى آگاهانه آنها را بدست نياوردهاند ، هرگز نبايد براى كسانيكه فاقد آنها هستند ، موجب حسرت و رشگ و اندوه بوده باشد ، زيرا اين نوع قدرتها و امتيازات كمترين ارزشى براى دارندگان آنها ندارند : قدرت جسمانى و بىاختيار يك فرد ، هيچ تفاوتى با قدرت ده هزار اسبى يك ماشين نقليه ندارد . زيبائى جبرى يك صورت ،
هيچ فرقى با زيبائى يك شاخه گل زيبا ندارد . حوادث محاسبه نشدهاى كه بدون اختيار موجب بروز بارقههاى مغزى يك انسان ميگردد ، با ورود يك عامل انفجار به درون كوه داراى معدن و بيرون انداختن مواد مفيد آن تفاوتى ندارد .
آيا احتمال نميدهيد كه آدميان با ادعاى پر طمطراق تكامل ، هنوز بجاى رقابتهاى سازنده و تقويت استعدادها براى خاموش ساختن شعلههاى فروزان استعدادها و ابعاد بثمر رسيده انسانها ، انرژىهاى فكرى و مادى كلانى را مستهلك ميسازند ؟ اى خرمن سوختهها
زانكه هر بدبخت خرمن سوخته
مى نخواهد شمع كس افروخته
اين اصل استوار را بايد بپذيريم كه حق ديگران و احترام حياتى در باره
[ 52 ]
آن ، با حق خود انسان كه بايستى آن را بدست آورد و نگذارد زير پاى قدرتمندان پايمال گردد ، از يك منبع سر چشمه ميگيرند . 4 ، 5 ، 6 ، 7 ، 8 ، 9 ، 10 فإنّ المرء المسلم ما لم يغش دنائة تظهر فيخشع لها اذا ذكرت و يغرى بها لئام النّاس ، كان كالفالج الياسر الّذى ينتظر اوّل فوزة من قداحه توجب له المغنم و يرفع بها عنه المغرم ( زيرا انسان مسلمان ماداميكه به پستى آشكار تن در ندهد كه اگر سخن از آن پستى بميان آيد ، ذلت و خوارى احساس نمايد و مردم رذل بوسيله آن اغواء و گمراه شوند ، مانند آن قمار باز برندهايست كه در انتظار اولين برد از ابزار قمار خويش است كه سود براى او ميآورد و ضرر را از او مرتفع ميسازد . )