6 آبادى محيط زيست
در آنهنگام كه گروهى از انسانها نه با عامل جبرى محيط و اجتماعى و نه با هدف گيريهاى سود جويانه ، بلكه تنها با تكيه باينكه همه آنان شاخه و شكوفههاى يك ريشهاند و در ايجاد محصول عالى اين كميتهاى
[ 89 ]
متشكل كه « حيات معقول » است ، تشكل پيدا كنند ، محيط زيست آنان رو به آبادى گذاشته و مانند يك بهشت جاودانى كه ساختمانهايش نمودى از جانهاى بهم پيوسته است ، جايگاه زيست سعادتمندانه آنان خواهد گشت . آجرى كه در آبادى چنين محيط زيست گذاشته ميشود ، جزئى از حيات گذارنده آن است كه با وجدانى آزاد بر روى آجرى ديگر كه آنهم جزئى از حيات گذارنده پيشين است ، نهاده ميشود . اين آبادى اگر بصورت كوخى محقر در آيد ، بوى جان آدمى ميدهد ، اين كوخ محقر بوى حيات بر فضا مىافشاند ، بر خلاف آن كاخهاى سر به فلك كشيدهاى كه نقدينه حيات آدميان را بر صورت گلها و سيمانها و نقشههاى رنگارنگ در آورده و جوهر حيات انسانها را در ديوارها و سقف آن كاخها جامد نموده است . اين كاخها بوى مرگ ناتوانان را ميدهد كه براى ادامه حيات خود ، مضطر و يا مجبور گشته و انرژىهاى حيات خود را در آن ديوارها و سقفها متبلور ساختهاند .