3 بر طرف شدن گرفتارى
اين خاصيت هم مانند يك نتيجه منطقى براى نيكى به ارحام گوشزد شده است . بطور طبيعى بريدن و گسيخته شدن افرادى از انسانها كه شاخهها و شكوفههاى يكدرخت را تشكيل ميدهند ، يك جريان روانى تيره و مزاحم را اگر چه بدون آگاهى در سطوح عميق روان آن افراد به وجود ميآورد . اين جريان مخفى مانند عقدههاى روانى بدون اينكه خود را نشان بدهند ، مشغول فعاليت ميباشند . آيا احتمال نميرود كه اندوهها و غمهاى متناوبى كه فضاى درون آدميان را بدون علت روشن فرا ميگيرند ،
ناشى از بيگانگى شاخههاى درخت دودمان از يكديگر باشند ؟ بهر حال جريان روانى مزبور و احساس تنهائى و بيگانگى از ديگر افرادى كه در ريشه و ساقه و آبيارى و تغذيه شركت مستقيم يا غير مستقيم دارند ، آدمى را در معرض گرفتارىها قرار خواهد داد . واقعيات آنچنانكه هستند ، در ديدگاه اين فرد بيگانه از ريشه و شاخههاى متحد در آن ريشه ، مشوش و در هم و بر هم خواهند بود . آيا احتمال نميدهيد بعضى از ريشههاى روانى خودكشىها در برخى از كشورهاى پيشرفته از نظر آسايش مادى ، كه خودشان آن پيشرفتگى را تمدن ناميدهاند ، مستند به اين نوع بيگانگى بيرحمانه بوده باشد ؟