آن طور كه روغن زيت زنگار را میزدايد . معاويه گفت : حاجتی داری ؟ گفت: هر چه بگويم میدهی ؟ گفت : میدهم . گفت : صد شتر سرخ مو بده . گفت :اگر بدهم آن وقت در نظر تو مانند علی خواهم بود ؟ گفت : ابدا .معاويه دستور داد صد شتر همان طور كه خواسته بود به او دادند و به اوگفت : به خدا قسم اگر علی زنده بود يكی از اينها را به تو نمیداد . اوگفت : به خدا قسم يك موی اينها را هم به من نمیداد ، زيرا اينها مالعموم مسلمين است . عدی بن حاتم طايی يكی از كبار صحابه و از علاقهمندان و شيفتگان مولایمتقيان است . اين مرد در اواخر عمر رسول خدا ( ص ) اسلام آورده و اسلامشنيكو شد ، در زمان خلافت علی ( ع ) در خدمت آن حضرت بود و سه پسرش بهنام طريف و طرفه و طارف در ركاب آن حضرت در صفين شهيد شدند . بعد ازشهادت علی و استقرار خلافت برای معاويه ، اتفاق افتاد كه بر معاويه واردشد . معاويه برای اينكه بلكه بتواند با يادآوری كردن داغ فرزندان عدی اورا وادار كند كه درباره علی ( ع ) مطابق ميل معاويه حرفی بزند به او گفت: " أين الطرفات ؟ " ( پسرانت طرفه و طريف و طارف چه شدند ؟ ) .عدی با كمال متانت و خونسردی گفت : " قتلوا بصفين بين يدی علی بنأبیطالب ( ع " ( در صفين پيشاپيش علی شهيد شدند ) . مخصوصا كلمه "پيشاپيش علی " را اضافه كرد كه رضايت و افتخار خود را برساند . معاويهگفت : " ما أنصفك ابن أبیطالبإذ قدم بنيك و أخر بنيه " ( علیدرباره تو انصاف را رعايت نكرد كه پسران تو را پيشاپيش جبهه فرستاد تاكشته شدند و پسران خود را در پشت جبهه نگه داشت كه زنده ماندند ) . عدیگفت : " بل أنا ما أنصفت عليا |