پوست ازدار و بلاكش میشود |
چون اديم طايفی خوش میشود |
گرنه تلخ و تيز ماليدی در او |
گنده گشتی ناخوش و ناپاك بو |
آدمی را نيز چون آن پوست دان |
از رطوبتها شده زشت و گران |
تلخ و تيز و مالش بسيارده |
تا شود پاك و لطيف و با فره |
ور نمی تانی رضادهای عيار |
كه خدا رنجت دهد بی اختيار |
كه بلای دوست تطهير شماست |
علم او بالای تدبير شماست |
پس جواب اول كه چگونه خداوند دوستانش را دچار بلايا میكند معلوم شد .
امتحان الهی
اما سؤال دوم كه امتحان در اين مورد چه معنی دارد ؟ جواب اين سؤال هم تا اندازهای از آنچه گفته شد دانسته میشود ، اماتوضيح بيشتری میدهم : يك وقت چيزی را مورد امتحان قرار میدهند برای اينكه مجهولی را تبديلبه معلوم كنند . برای اين كار شيیء را به عنوان ميزان و مقياس به كارمیبرند ، مثل اينكه متاعی را در ترازو میگذارند تا بفهمند كه وزن واقعیآن چقدر است . ترازو فقط وسيله توزين است ، اثرش فقط اين است كه وزنواقعی جسم را معلوم میكند . ترازو خود تأثيری در زياد كردن يا كم كردن آنجسم ندارد . همچنين است ساير ميزانها و مقياسها : ميزان الحراره اثرشاين است كه درجه گرمی هوا يا بدن انسان را معين میكند ، متر اثرش ايناست كه كميت يك طول را معين میكند ، علم منطق كه علم ميزان ناميدهمیشود اثرش اين است كه شكل استدلالها را اندازهگيری می كند و اگر احيانا