چيز را : يكی بی عقلی و يكی بی ايمانی . آنجا كه دين و ايمان نيستامنيت نيست ، به آدم بی ايمان در هيچ چيز نمی شود اعتماد و اطمينان كرد. آنجا كه امنيت و اعتماد و اطمينان نيست زندگی گوارا نيست ، دائمانگرانی است ، خوف است ، اضطراب و دلهره است ، آدمی هميشه بايدمواظب خود باشد كه از ناحيه همان دوستان خود خيانت نبيند . اما آنجا كهعقل نيست حيات و زندگی نيست ، مردگی است ، بايد به حساب مردگان بهحساب آورد . به طور كلی ما در صفات اخلاقی آن اندازه تقوا و عفت و امانت میخواهيمكه حتی در نهانخانهها و سر السرهم حافظ بشر باشد ، عدالت به زير دستانحتی در حال قدرت و توانايی میخواهيم ، شجاعت و شهامت در مقابل زورمیخواهيم ، استقامت و پايداری میخواهيم ، قطع اعتماد به غير و تكيه بهخود و باطن ذات خود میخواهيم ، صفا و صميميت و محبت میخواهيم . همهاينها يا فقط در پرتو ايمان دينی پيدا میشود . سلامت جسم و جان اثر ديگر ايمان ، سلامت جسم و جان است . علی ( ع ) درباره تقوا میفرمايد : " « دواء داء قلوبكم و شفاء مرض أجسادكم » " ( 1 ) . دوای بيماری روحی و شفای امراض جسمانی شماست .پاورقی : . 1 نهج البلاغه ، خطبه . 189 |