قوه تفكر و استدلال منطقی است . اينها موضوعاتی است كه قرآن برای مطالعه عرضه میدارد . و اما اينكهمسلمين كمتر موفق شدند در اين موضوعات به مطالعه بپردازند و بيشترمطالعات خود را موضوعاتی قرار دادند كه هيچ گونه توصيهای از طرف قرآننشده مطلب ديگری است و علل خاصی دارد ، فعلا جای بحث آن نيست .اينها همه قرائنی است كه نشان میدهد نظر اسلام منحصرا علوم دينی نيست. از قديم اين مطلب مطرح بوده كه آيا منظور اسلام از علمی كه آن را فريضهو واجب خوانده چيست ؟ و هر دستهای خواستهاند كلام پيغمبر را به همانرشته معلوماتی كه خودشان داشتهاند تطبيق كنند . متكلمين میگفتهاند مقصودخصوص علم كلام است ، مفسرين میگفتهاند مقصود علم تفسير است ، محدثينمیگفتهاند مقصود علم حديث است ، فقها گفتهاند مقصود علم فقه است كه هركسی بايد يا مجتهد باشد يا مقلد ، علمای اخلاق گفتهاند مقصود علم اخلاق واطلاع از منجيات و مهلكات است ، متصوفه میگفتهاند مقصود علم سير وسلوك و توحيد عملی است ، غزالی بيست قول در اين زمينه نقل میكند ، ولیهمان طور كه محققين گفتهاند مقصود هيچ يك از اين علوم بالخصوص نيست .اگر مقصود علم خاص میبود پيغمبر به همان علم تصريح میكرد . مقصود هر علممفيد و سودمندی است كه به كار میخورد . آيا علم وسيله است يا هدف ؟ توجه به يك نكته اشكال را به خوبی حل میكند و كاملا |