هيچ قانونی خاضع نيست . هر چه قانون اسلام وضع بكند حق است ، يعنی حقمیشود ، و هر طور كه او قرار دهد عدالت است . اگر دستور اسلام اين طورمیبود كه همه مردم هر چه زحمت میكشند ، و رنج میبرند و توليد میكنندهيچيك از آنها حق ندارند و ذی حق را يك نفر ديگر كه هيچ رنجی نبرده وزحمتی نكشيده معرفی كند ، واقعا هم اين طور خواهد بود ، ذی حق واقعی آنهانيستند بلكه اين است . اثر عملی و اجتماعی بحث حسن و قبح ممكن است گفته شود كه اين بحث چه ثمره عملی دارد ؟ به هر حال ، هر دودسته درباره قوانين موجود اسلامی معتقدند كه مقرون به صلاح و موافق حق وعدالت است ، چيزی كه هست يك دسته معتقدند اول حسن و قبح و صلاح و فسادو حق و ناحقی بود و بعد شارع اسلام دستورهای خود را طبق آنها تنظيم كرده ،و دسته ديگر میگويند كه اينها از اول نبودهاند و به دنبال دستورهای دينپيدا شدهاند . يك عدهای میگويند حسن و قبح و حق و ناحق و عدالت و ظلم ،مقياس دستورهای دين است ، يك عده میگويند دين مقياس اينها است ، حالاچه خواجه علی و چه علی خواجه ، نتيجه يكی است . لهذا علمای هر دو دستهكه وارد مسائل فقه و اصول شدهاند در اطراف مصلحت احكام و تقديم مصلحتیبر مصلحت ديگر ، بحث كردهاند . در جواب عرض میكنم خير ، اين طور نيست ، اثر عملی مهمی دارد و آنمسأله دخالت عقل و علم در استنباط احكام اسلامی است . اگر نظريه اول رابپذيريم كه حقی و عدالتی بوده و حسن و قبح واقعی بوده و شارع اسلام هميشهآن واقعيات را منظور میداشته |