بكنيم ، به بزرگترين مبنای حقوق اجتماعی اسلام پی بردهايم و اين مبنامانند چراغی روشن راهنمای ما در همه مسائل خواهد بود و ما را از خيلیظلمتها نجات خواهد داد . عدالت يا مساوات از اينجا معنی عدالت معلوم میگردد و جواب سؤالی كه در اول كردم روشنمیشود . سؤال اين بود كه معنی عدالت چيست ؟ تفاوت و اختلاف و تبعيضیكه نقطه مقابل عدالت است چيست ؟ آيا هر نوع تفاوت كه در جامعه بينافراد باشد مخالف عدالت است و لازمه عدالت مساوات مطلق است ، ياعدالت مستلزم مساوات مطلق نيست و گاهی عدالت ايجاب میكند كه تفاوتو امتياز گذاشته شود و مقتضای عدالت اين است كه تبعيضها و تفاوتهایبيجا و بلا استحقاق نباشد ؟ اگر مقتضای عدالت اين دومی است ملاك بجابودن و بيجا بودن چيست ؟ معلوم شد كه معنی عدالت اين نيست كه همه مردم از هر نظر در يك حد ويك مرتبه و يك درجه باشند ، جامعه خود بخود مقامات و درجات دارد و دراين جهت مثل پيكر است ، وقتی كه مقامات و درجات دارد ، بايد تقسيمبندی و درجهبندی بشود ، راه منحصر ، آزاد گذاشتن افراد و زمينه مسابقهفراهم كردن است ، همينكه پای مسابقه به ميان آمد خود بخود به موجباينكه استعدادها در همه يكسان نيست ، و به موجب اينكه مقدار فعاليت وكوششها يكسان نيست ، اختلاف و تفاوت به ميان میآيد ، يكی جلو میافتد ويكی عقب میماند ، يكی جلوتر میرود و يكی عقبتر . مقتضای عدالت ايناست كه تفاوتهايی كه خواه ناخواه در اجتماع هست تابع استعدادها |