و در سوره معارج میفرمايد : " « و الدين فی أموالهم حق معلوم 0 للسائل و المحروم »" ( 1 )از برای سؤال كنندگان و محرومان بهرهای معين در اموال مؤمنين هست .ضعيفان و عاجزان و بينوايان كه قادر به كار و كسب نيستند . و يا كسبو كارشان وافی نيست ، مكلف به كار و زحمت نيستند ، يا بيش از آناندازه كه كار میكنند و توانايی دارند مكلف نيستند ، پس تكليف از آنهاساقط است . از طرف ديگر ، درست است كه آنها توليد كننده نيستند ووظيفه كار و عمران را نمیتوانند انجام دهند اما نمیتوان آنها را محرومكرد ، زيرا به حكم اصل اولی و به حكم رابطه غائی كه بين آنها و مواد اينعالم است اين سفره كه پهن شد برای آنها هم پهن شده . " « و اعرض وضعهالعنام »" ( 2 ) يعنی خداوند اين زمين را برای همه ( نه برای بعضی )قرار داده . اينها اگر قادر بودند و وظيفه خود را انجام نمیدادندجريمهشان اين بود كه از اين سفره محروم باشند ، ولی حالا كه قادر نيستند ،حق اولی آنها سر جای خود باقی است . واقعا ضعفا و فقرا و بينوايان دراموال اغنيا ذی حقاند . يك تفاوت اساسی فرق بين فلسفه اجتماعی و مبانی حقوقی اسلامی كه بر اصل علت غائی مبتنیاست با مبانی حقوقی مادی ، يكی در همين جاست . مطابق مبانی حقوقی الهیاسلامی واقعا بينوايانپاورقی : . 1 معارج ، 24 - . 25 . 2 الرحمن ، . 10 |