همچنين دنيا كه حلم نائم است |
خفته پندارد كه خود اين قائم است |
تا برآيد ناگهان صبح اجل |
وا رهد از ظلمت ظن و دغل |
آنچه كردی اندرين خواب جهان |
گرددت هنگام بيداری عيان |
" « الدنيا مزرعة ا×خره » " ( 1 ) در اينجا میكاريم و در آنجا برمیداريم .
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو |
يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو |
انسان گاهی بدون توجه دانهای از دستش میافتد روی زمين و در لابلای خاكهاگم می شود ، كاه را از گندم جدا كرده و آن را به مصرف كاهگل میرساند وخيال نمی كند كه دانهای هم در اينجا موجود است . ولی فصل بهار میرسد ،گندم گمشده كه به چشم نمی آمد سر از خاك بيرون میآورد و خود را به صورتجانداری در آورده میگو يد من هستم ، تو خيال كردی من گم شدم ، گم شدن دركار نيست : " « يقولون يا ويلتنا ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيره و لاكبيرهإلا أحصيها »" ( 2 ) وقتی كه تمام اعمال خود را نوشته و ثبت شده وحاضر میبينند با كمال تعجب میگويند : اين چه نوشتهای است كه كوچك وبزرگی باقی نگذاشته مگر آنكه جمع آوری كرده است ؟ بر انسان لازم است قبل از هر چيزی حد فكری خود را از جنبه نوعی يعنی ازاين جنبه كه حد فكر بشر چقدر است و همچنين از جنبه شخصی يعنی ميزانمعلومات و اطلاعات شخصی خودش
پاورقی : . 1 كنوز الحقائق ، مناوی ، باب دال . . 2 كهف ، . 49