اين بود كه آنها كه میبايست اجرا كنند اجرا نكردند و بر ضد آن عمل كردند، تاريخ خلفای اموی و عباسی گواه صادق اين مطلب است . بد تفسير شدن عدالت اما تمام علت اين نيست . يك علت مهم ديگر هم هست كه اثرش از علتاول اگر بيشتر نباشد كمتر نيست . امشب میخواهم در اطراف اين علت بحثكنم . آن علت اين است كه اصل عدل در اسلام از طرف عدهای از پيشوايان وعلمای اسلام بد تفسير و توضيح داده شد و با آنكه عده ديگری در مقابل آنهامقاومت كردند ، فايدهای نكرده و دسته اول پيش بردند . يك قانون خوب و عالی در درجه اول بايد خوب تفسير شود و در درجه دومبايد خوب اجرا و تنفيذ گردد . اگر خوب تفسير نشود ، فرضا آنها كه متصدیاجرا و تنفيذ هستند بخواهند خوب اجرا كنند ، فايده ندارد ، زيراهمانطوری اجرا ميكنند كه تفسير شده ، و اگر هم قصد خوب اجرا كردن نداشتهباشند برای آنها چه بهتر ، وقتی متصديان تفسير قانون ، مطابق با نياتسوء اجرا كنندگان تفسير كردند ، عملا و نتيجتا خدمتی به آنها كردهاند وآنها را از زحمت و دردسر مردم نجات دادهاند ، خواه آنكه تفسير كنندگاناز اول قصدشان اين باشد كه به قانون و مردم خيانت كنند ، و يا همچونقصدی نداشته باشد ، فقط روی كج فهمی بد تفسير كنند . در تفسير اصل عدل همين طور شد . غالبا و شايد همه كسانی كه منكر ايناصل در اسلام شدند - به شرحی كه عرض خواهم |