را آتش زد ، مشتعل شد ، فضا را روشن كرد . " « فلما اشتعلت قال : أينوجه هذه النار ؟ » " پرسيد : چهره اين آتش كدام طرف است ؟ گفت : همهطرف و همه جا چهره است . فرمود : " « هذه النار مدبره مصنوعة لا يعرفوجهها » " اين آتش با اين كيفيت كه ديدی مصنوعی و مخلوقی است ازمخلوقات خدا و همه طرف روی اوست ، تو میخواهی خداوند جهت معين داشتهباشد ؟ " « و خالقها لا يشبهها » " و البته خداوند شبيه مخلوقات خودنيست . او منزه است از شبيه و مثل و نظير و مقدس است از تشبيه . "« و لله المشرق و المغرب فأينما تولوا فثم وجه الله »" . مشرق و مغرباز آن خداست . به هر كجا كه روكنی به سوی خداست . " « لا يخفی علی ربناخافية » " ( 1 ) هيچ چيز بر او پوشيده نيست . مشرق و مغرب جهان ملك خدا است ، ظهور فعل اوست ، او به همه چيزاحاطه دارد ، هيچ چيز از او خالی نيست ، به هر طرف رو كنيد به خدا روآوردهايد . بس كه هست از همه سو و زهمه رو راه به تو به تو برگردد اگر راهرویبرگردد خودشناسی میگويند خودشناسی ، مقدم بر خداشناسی ، است ، انسان تا خود را نشناسدنمی تواند خدا را بشناسد . اين سخن از جهات متعدد درست است نه از يكجهت . يك جهتش اين است كه بايد وضع دستگاه گيرنده فكری خود را بشناسد، بايد خود را به ضعف و نقص و قصور بشناسد تا خدا را به كمال و قوت ولا تناهی بشناسد ، بايد قصورپاورقی : . 1 توحيد صدوق ، ص . 182 |