اختصاصی ندارد . همه مردم چون مخلوق خدا هستند و فرزند اين زمين و اينآب و خاك هستند حقی به عهده اين زمين دارند ، و چون همه بالقوه حقدارند كسی نمیتواند به يك عنوان مانع استيفای ديگران بشود و همه را بهخود اختصاص دهد . اما اينكه اين حقوق را به چه نحو استيفاء كند مرحله دوم است . در اينمرحله است كه تكليف و حق ضميمه يكديگر میشوند و حقوق در اثر انجامتكليف و وظيفه ، فعليت پيدا میكند و هر كسی به حق اختصاصی خود میرسد .اول آيهای كه در اين زمينه از قرآن میخوانم . در سوره هود میفرمايد :" « هو أنشأكم من اعرض و استعمركم فيها فاستغفروه » " ( 1 )اوست كه شما را از زمين آفريده و از شما خواست كه زمين را آباد كنيد. پس از سركشی باز گرديد و توبه كنيد و آمرزش گناهان خود را بخواهيد .در اينجا اولا نفرموده " أنشأكم فی اعرض " يعنی نفرموده شما را درزمين آفريده ، فرمود " « أنشأكم من اعرض »" يعنی شما را از زمينآفريد ، شما را از شكم زمين بيرون آورد . مثل اينكه اشاره است به همانمعنی كه زمين ما در دوم شماست . ثانيا فرمود : " « و استعمركم فيها " از شما عمران و آبادی اين زمين را میخواهد . يعنی تنها فرزند زمينبودن كافی نيست كه حق شما به فعليت برسد و ذی حق بشويد ، حق شما مفروضو جدا شناخته شود ، چيز ديگر لازم است و آن عمل و فعاليت و عمران واحيای زمين است . تا اين تكليف عملی نشود آن حق به فعليت نمیرسد ومحرز و مفروض نمیگردد . چرا ؟ چون پاورقی : . 1 هود ، . 61 |