و لياقتها باشد . مقتضای عدالت اين است كه دانشجويانی كه در يك امتحانشركت میكنند به هر كدام همان نمرهای داده شود كه مستحق آن نمره است ،مقتضای عدالت اين نيست كه به همه مساوی نمره داده شود و گفته شود بايدبه همه يك جور نمره داده شود و الا تبعيض میشود و تبعيض ظلم است ، برعكس ، اگر به همه مساوی نمره داده شود حق ذی حق پامال شده و اين ظلماست . مقتضای عدالت اين است كه در مسابقات قهرمانی استعداد و لياقتو هنرنمايی ملاك تقدم و تأخر قرار گيرد ، مقتضای عدالت اين نيست كههنرمند و بی هنر را به يك چشم ببينند و فرقی بين با استعداد و بیاستعداد نگذارند . اين جور مساواتها عين ظلم و بی عدالتی است ، و آن جورتفاوتها كه بر مبنای لياقت و استعداد يا فعاليت و كار است عين عدالتو دادگستری است . مقتضای عدالت مساوات است در شرايط حقوقی مساوی نه در شرايط نامساوی، يعنی نبايد ميان شركت كنندگان در يك مسابقه علمی يا در يك مسابقهقهرمانی در غير آنچه مربوط به استعداد و هنر و لياقت است فرق گذاشتهشود ، مثلا يكی سفيد است و يكی سياه ، يكی اشراف زاده است و يكی فرضافرزند يك فقير ، يكی توصيه و پارتی دارد و يكی ندارد . يكی با معلم ياداور قرابت و قوم و خويشی دارد و يكی ندارد . آنچه نبايد ملاك قرار گيرداين امور است كه مربوط به لياقت و استعداد يا فعاليت و مجاهدت افرادنيست . اگر استعدادها و لياقتها را ناديده بگيريم و به همه نمره وامتيازی مساوی بدهيم ظلم كردهايم ، و اگر هم امتياز و تفاوت قائل بشويماما ملاك امتياز و تفاوت را اموری از اين قبيل قرار دهيم باز هم ظلمكردهايم . اين است فرق بين تفاوتهای بجا و بيجا و فرق بين تبعيضهای |