يك موجود زنده اين است كه محيط و شرايط محيط زندگی با وضع خاصساختمانی آن موجود زنده سازگار و منطبق باشد ، اما اگر مخالف بود ، دراين صورت ، اگر آن موجود زنده توانست در خود تغييراتی ايجاد كند يعنیاگر تدريجا تغييراتی مناسب با محيط در آن موجود زنده به وجود آمد و بيناو و محيط سازگاری و انطباق پيدا شد آن موجود میتواند به حيات خود ادامهدهد . اما اگر چنين تغييرات مناسبی در او پيدا نشد و بين او و محيطسازگاری و انطباق به عمل نيامد ، آن موجود محكوم به فناست ، زيرا او جزءاست و عوامل و اوضاع محيط كل ، او محاط است و آنها محيط ، جزء تابع كلو محاط تابع محيط است . بشر از لحاظ محيط طبيعی ، يعنی نقطه طبيعی زندگی همين طور است : اگردر محيط غير متناسبی قرار بگيرد ، از طرفی جهازات داخلی بدنش به طورخودكار به فعاليت میافتند تا او را با محيط مناسب و موافق و سازگاركنند ، و از طرف ديگر او خودش سعی میكند با قوه ابتكار خود با عواملمحيط و طبيعت مبارزه كند و آنها را با خود منطبق كند . انسان علاوه بر محيط طبيعی ، محيط اجتماعی هم دارد ، بايد با اين محيطنيز منطبق باشد . عوامل اجتماعی عبارت است از ساير افراد با صفات وحالاتی كه دارند و اعمالی كه از آنها سر میزند و قوانين و مقررات وعادات و آدابی كه بر آن اجتماع حكمفرماست . شرايط زندگی خصوصی انسان درمحيط اجتماعی عبارت است از ميلها و آرزوها ، و احتياجات شخصی . ايندوبايد با يكديگر منطبق شوند ، انعطافی از اجتماع و انعطافی از فرد لازماست . انعطاف و انطباق اجتماع به اين است كه اجتماع عادل و حافظ |