ترس از اشرار زنها و احتياط از خوبانشان چه معنا دارد ؟
در اين جملات سه مسئله وجود دارد : مسئله يكم بيم و هراس از زنهائى كه شر و پليدند ، البته در اين مسئله مرد و زن تفاوتى ندارند ، زيرا مردان شر و پليد هم كه از طهارت درونى و اصول انسانى بدورند ، پروائى از تعدى و تجاوز به حقوق انسانها ندارند ، لذا همواره بايد فرد و اجتماع از اين نابكاران مطمئن نباشند و دائما با آن نظر كه به عقرب و افعى مىنگرند ، در آنان بنگرند . اگر در اين مسئله صنف زن خصوصيتى داشته باشد ، اينست كه اسرار نهانى مرد و نقاط ضعف او را ميداند ، بطوريكه اگر بخواهد صدمهاى بر مرد وارد آورد ، تلختر و جانگزاتر از صدمه ديگر مردم خواهد بود . مسئله دوم لزوم احتياط از خوبان زنها البته مسلم است كه مقصود از خوبان زنها ، زنانى هستند كه شر و پليدى ندارند ، اين معنا براى يك زن خوب در عرف عام متداول است يعنى در عرف عام همين مقدار كه يك زن ضرر و شرى به مرد و فرزندان خود نرساند ، به خوبى و نيكى موصوف ميگردد . اگر زنى در صدد اضرار به مرد و ساير اجزاى دودمان برنيايد ، كشف ميشود كه زن به وظايف قانونى خود عمل ميكند و در نتيجه ميتوان او را زن نيك و خوب معرفى كرد . زيرا احساس دروغين ناتوانى مطلق كه زن در مقابل مرد دارد ، غالبا او را براى جبران ضعف با مرد روياروى قرار ميدهد اگرچه از نظر عمل به وظيفه كوتاهى هم نداشته باشد ، و چون براى جبران احساس دروغين ضعف ممكن است به گفتار و كردار غير منطقى متوسل بشود ، لذا يك مرد هشيار و آگاه و عادل همواره بايد در منتفى ساختن احساس فوق از زن بكوشد و در صورت ناتوانى ، گفتار و كردار زن را خوب تشخيص بدهد كه آيا ناشى از آن احساس دروغين است ، يا علتى ديگر دارد .
و اما اگر زن مافوق عمل به وظايف مقرره در بدست آوردن رشد و كمال شخصيت كوشيده و به مقامات عالى انسانى رسيده باشد . نه تنها موردى
[ 302 ]
براى احتياط از وى وجود ندارد ، بلكه در صورتيكه مرد او از اشخاص معمولى باشد ، مرد را راهنمائى نموده و عامل سعادت وى مىباشد ، چنانكه در خانوادههاى فراوانى از جوامع مشاهده ميشود . آيا زن خود امير المؤمنين و دختر او عليهم السلام و مريم مادر عيسى مسيح و رابعه عدويه و رابعه دختر اسماعيل زن احمد بن ابىالحوارى و هزاران زنهاى فاضله كه از مقامات عالى انسانى برخوردارند خود مردآفرينان جوامح نبودهاند ؟ [ 1 ] .
بنابر آنچه كه از كتب اختصاصى درباره زنها و ديگر كتب تاريخى برميايد ،
شماره زنهاى با شخصيت از نظر علمى و اخلاقى و اصول عالى انسانى ،
با در نظر گرفتن محدوديتهاى طبيعى و تحميلى ، نسبت به مردان كمتر نبودهاند .
و اين يكى از دلايل اعجاز قرآن است كه مرد و زن را در اوصاف عالى انسانى مشترك معرفى نموده است .
روايتى از امير المؤمنين ( ع ) درباره مشورت با زنها نقل شده است كه ميتواند جمله مورد تفسير را بخوبى توضيح بدهد . مجلسى از آنحضرت نقل ميكند :
أيَّاك و مشاورة النِّساء إلاَّ من جرّبت بكمال عقل [ بحار ج 103 ص 253 ] ( بپرهيز از مشورت با زنها مگر زنى كه كمال عقل او به تجربه رسيده است ) .
اين روايت اثبات مىكند كه مقصود از « برحذر بودن از زنان خوب » دقت در گفتار و انديشههاى زنان معمولى است ، چنانكه توضيح داديم و اما زنانى كه از زر و زيور دنيا اعراض كرده و به تعقل پرداختهاند ، مانند مردان شايسته مشورت ميباشند . و اين روايت نظريه ما را كه ميگوئيم نظام خانوادگى در اسلام « درون شورائى و برون سرپرستى مرد » است تأييد مينمايد .
[ 1 ] براى مطالعه نمونهاى از اين نوع زنها رجوع شود به كتاب بلاغات النساء و سير السالكات المؤمنات الخيرات تاليف ابو بكر الحصنى كتابخانه ملى پاريس شماره 2042 خطى . و اعلام النساء فى عالمى العرب و الاسلام در پنج مجلد تاليف عمر رضا كحاله كه در اين مجلدات در حدود 3000 زن عالمه و فاضله كه انسانهاى رشد يافته و از مفاخر تاريخند مطرح كرده است .
[ 303 ]